ارتباط علم اخلاق با روانشناسی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: علم اخلاق، علم فقه،
روانشناسی.
پرسش: ارتباط علم اخلاق با روانشناسی در چیست؟ و چه فرقی بین علم اخلاق و
علم فقه وجود دارد؟
برای اینکه ارتباط علم اخلاق و روانشناسی معین شود لازم است ابتدا به تعریف هر یک از آن دو پرداخته شود و بعد به ارتباط آن دو اشاره گردد.
کلمه اخلاق جمع خُلق است و خلق به معنی شکل درونی انسان، چنانکه خَلق شکل ظاهری و صوری اشیاء است.
اخلاق حوزهای است که در آن با مفاهیمی چون باید، نباید، خوب و بد و... سرکار داریم. این مفاهیم ویژه تنها به فعل ارادی و اختیاری انسان تعلق میگیرد (یعنی ما به کسی میگوئیم باید این کار را بکنی یا این کار تو بد است یا خوب»
که در واقع از خود اراده داشته باشد. به کسی که مجبور است کاری را انجام دهد نمیگوئیم این کار را نباید انجام دهی، چون قدرت ترک آن را نداشته است) تعریف دیگر اخلاق: مجموعه ملکات نفسانی و صفات و خصائص روحی.
نفس انسان از لحاظ متّصف شدن به صفات خوب یا بد میباشد.
تکامل و تعالی انسان و تمامیت فضیلتهای اخلاقی و رسیدن به قرب الهی است.
افعال بر حسب مبدأ و منشأ نفسانی چهار دسته است:
۱. رفتارهایی که منشا آنها
غریزه است: در این موارد فعل و انفعالهای بدنی مستقیماً منشا انگیزش و حرکت به سوی عمل (غذا خوردن) میشوند.
۲. رفتارهایی که منشا آنها تاثیرات روحی مانند
ترس،
وحشت و
اضطراب، که در روانشناسی
انفعالات خوانده میشود.
۳. رفتارهایی که از گرایشهای فطری مانند
حقیقتجویی،
کمالطلبی و میل به فضایل اخلاقی سرچشمه میگیرند. این میلها منشا بدنی و مادی نداشته، از عوامل مادی و فیزیولوژیک بر نمیخیزد و مبدا و غایت مادی ندارد.
۴. رفتارهایی که از احساسها و عواطف ناشی میگردند عواطف مثبت و منفی مثل
انس،
محبت،
حسد،
کینه.
افعال را به لحاظ متعلق آنها در سه دسته جای میدهیم:
۱. رفتارهایی که به
خدا مربوط میشوند (
یاد خدا، توجه به خدا،
خشوع، بیم از خدا،
رجاء و ایمان به خدا (اخلاق الهی)
۲. رفتارهایی که به خود شخص مربوط میگردند:
شکم بارگی،
شهوترانی، یعنی در انجام آنها اصالةً رابطه با خدا یا مردم مورد نظر نیست، هر چند که ممکن است با خدا و حتی با دیگران ارتباط پیدا کند (اخلاق فردی)
۳. رفتارهای اجتماعی که محور اصلی آن ارتباط بادیگران است:
احسان، احترام یا اهانت به دیگران (اخلاق اجتماعی)
روانشناسی را علم رفتار تعریف کردهاند رفتار یعنی واکنشهای یک فرد در محیط و در یک زمان معین.
هدف از این علم آن است که بتوانیم رفتار یا عکسالعملهای خود و دیگران را در یک محیط و یک زمان خاص مطالعه کنیم.
البته ناگفته نماند که روانشناسی دارای مکاتب مختلف (مثل رفتارگرایی: شناختی، تحلیلگری و...) و شاخههای متفاوت (مثل بالینی، اجتماعی، فیزیولوژیک و...) است، که طبق این مکاتب و آن شاخهها تعاریف مختلفی برای آن ارائه شده که طبیعتاً هدف، مسائل و موضوع آنها نیز متفاوت میشود، اما نمیتوان ادعای عدم پیوستگی و عدم تعامل آنها را کرد.
روانشناسی اسلامی علمی است که مایههای علمی خود را از آموزههای
دین اسلام گرفته است. طبق این گفته میتوان روانشناسی اسلامی را چنین تعریف کرد: مطالعه منظم آثار پدیدهها و عملکرد نفس انسانی از تکوین جنینی تا
حیات پس از مرگ با استفاده سنجیده از روشهای متناسب، و موضوع روانشناسی اسلامی
روح یا نفس انسانی است و مسائل و محتوای روانشناسی اسلامی را میتوان بر بنیان دو محور نیازهای طبیعی و جسمی نفس از یک سو و شؤون وجودی آن از سوی دیگر شناسایی کرد.
۱. اصل وجود نفس و ابعاد آن اول در روانشناسی بحث میشود و سپس نوبت بحث از
اخلاق (یعنی اینکه این نفس باید چه کند چه نکند) میرسد،
پس روانشناسی تقدم بر علم اخلاق دارد.
۲. روانشناسی معاصر به ما کمک میکند تا در اخلاق اجتماعی (
ایثار،
احسان،
اهانت،
غیبت) موفقتر باشیم به عنوان مثال چگونه و با چه ترفندی به کسی تذکر بدهیم که او احساس کوچکی و خرد شدن نکند.
۳. روانشناسی معاصر برنامههای زیادی برای اصلاح و تغییر رفتار به ما ارائه میدهد از سویی ما نیز به این برنامهها برای تغییر رفتارهای زشت و عادات ناپسند نیاز داریم تا آراسته به اخلاق پسندیده شویم.
۴. رعایت اخلاق (توجه به
فطرت،
وجدان،
عقل و ترک حسد، کینه و...) انسان را از بسیاری از تعارضهای درونی که منشا بیماریهای روانتنی است مثل سردرد، زخم معده، نجات میدهد.
۵. به وسیله اصول روانشناسی میتوانیم در امر تربیت اخلاقی کمک بگیریم.
۶. روانشناسان امروزه برای بسیاری از بیماران خود توجه به اخلاق (
دعا،
امید و...) را توصیه میکنند و عقیده دارند که کسانی که برای خود تکیهگاهی قدرتمند، عالم و حکیم (خدا) دارند هیچگاه در زندگی احساس پوچی، یاس و شکست نمیکنند.
۷. امروزه بسیاری از روانشناسان برای کمک به برخی از بیماران از شیوه معنا درمانی کمک میگیرند.
اما ناگفته نماند که اخلاق به ما اجازه نمیدهد که از روانشناسی معاصر برای منفعتطلبی به هر شکل کمک بگیریم مثلاً ممکن است روانشناسی معاصر و اخلاق انتفاعی در صنعت، اصولی را تجویز کنند که با اخلاق اسلامی مغایر باشد.
چون که موضوع هر دو یکی است ارتباطهای تنگاتنگی دارند. روانشناسی اسلامی بطور گسترده از اصول اخلاقی برای رفتار، تغییر رفتار، علاج بیماری و... کمک میگیرد.
برای توضیح این مطلب لازم است به چند نکته توجه شود:
دین یا قوانین الهی بر سه قسم است:
۱. اصول عقاید (عقائد باطنی) و موضوع آن
نفس از دیدگاه عقل نظری است.
۲. احکام فرعی و شرایع عملی و تکلیفی و موضوع آن نفس از لحاظ عقل عملی است.
۳. احکام اخلاقی و شرایع مربوط به نفس و موضوع آن نفس از لحاظ
صفات و
ملکات نفسانی است.
پس علم اخلاق در قسمت سوم قوانین الهی جای میگیرد و
علم فقه در قسمت دوم.
علمی است که در آن از احکام کلیه شرعی یعنی واجبات و محرمات و مستحبات و مکروهات و مباحات از روی ادله اربعه (
قرآن،
سنت،
اجماع و
عقل) بحث میشود (قسمت زیادی از این بحث در
توضیحالمسائل مراجع آمده است.)
ترتیب اقسام سه گانه بدین صورت است که ابتداء آدمی پس از اندیشه و
اجتهاد به اصول عقاید میگرود و
مسلمان میشود آنگاه
اسلام با دستورات اخلاقی، نفس هر مسلمانی را
تهذیب مینماید. و انسان را برای پذیرش احکام عملی یعنی
عبادات و
معاملات و دیگر احکام آماده میسازد و اینجاست که
فقه پا به صحنه مینهد و تکلیف و مکلف هر دو در قلمرو اعمال انسان تجلی پیدا میکند. البته این تقدم و تأخر از نظر رتبه بندی است و الا درعمل اساسا اخلاق پس از تکرار و تمرین اعمال صالح و رعایت
حرام و
حلال الاهی تحقق مییابد.
۱. اخلاق در قرآن، استاد مصباح یزدی، جلد اول، بحث نفس و روانشناسی
۲. روانشناسی اسلامی برای دانشجویان، سید ابوالقاسم حسینی، انتشارات دانشگاه علوم پزشکی مشهد.
سایتاندیشهقم، برگرفته از مقاله «ارتباط علم اخلاق با روانشناسی»، تاریخ بازیابی، ۱۳۹۵/۱۲/۲.