تحجر در قرآن
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
پرسش؟ تحجر از دیدگاه
قرآن و
احادیث را توضیح دهید.
تَحَجُّردر لغت به معنی سنگ شدن است
در اصطلاح به معنی امتناع
انسان از پذیرش
حق و روی گردانی از
خداوند است که به
قلب انسان نسبت داده می شود.
نقطه ی مقابل تَحَجُّر شرح صدر است.
در
آیات قرآ ن از تَحَجُّر به
قساوت قلب و عدم
خضوع در برابر حقیقت تعبیر شده است.
همان گونه که انسانها در درک مطالب و خودجوشی یکسان نیستند، بعضی با یک اشاره ی لطیف یا یک کلام کوتاه، حقیقت را به خوبی درک میکنند و بعضی در نقطه ی مقابل آن قرار دارند، در پذیرش حق هم عده ای با یک
تذکر بیدار می شوند، و یک
موعظه و اندرز در
روح آنها طوفانی بپا میکند، در حالی که بعضی دیگر شدیدترین خطابهها و گویاترین دلائل و نیرومندترین اندرز و مواعظ در وجودشان کمترین اثری نمیگذارد.
قرآن در این زمینه بعضی از انسانها را صاحب "
شرح صدر" و گستردگی روح و بعضی را دارای تنگی و "ضیق صدر" معرفی میکند، چنان که میفرماید: " فَمَنْ یُرِدِ اللَّهُ أَنْ یَهْدِیَهُ یَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ وَ مَنْ یُرِدْ أَنْ یُضِلَّهُ یَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَیِّقاً حَرَجاً کَأَنَّما یَصَّعَّدُ فِی السَّماءِ"؛" آن کس را که خدا میخواهد هدایتش کند، سینهاش را برای
اسلام گشاده میسازد، و آن کس را که بخواهد گمراه نماید سینهاش را چنان تنگ میکند که گویی میخواهد به آسمان بالا رود"
! این موضوعی است که با مطالعه حالات افراد کاملا مشخص است، بعضی آن چنان روحشان باز و گشاده است که هر قدر از حقایق در آن وارد شود به راحتی پذیرا میشوند، اما بعضی به عکس آن چنان روح و فکرشان محدود است که گویی هیچ جایی برای هیچ حقیقتی در آن نیست، گویی مغزشان را در یک محفظه با دیوارهای نیرومند آهنی قرار دادهاند.
این افراد مورد نکوهش قرآن مجید قرار گرفته اند، آنجا که می فرماید:«وَ لکِنْ قَسَتْ قُلُوبُهُمْ، وَ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ ما کانُوا یَعْمَلُونَ»
"چرا هنگامی که
مجازات ما به آنان رسید، (خضوع نکردند و)
تسلیم نشدند؟! بلکه دلهای آنها قساوت پیدا کرد و
شیطان، هر کاری را که میکردند، در نظرشان
زینت داد!".
افراد متحجر از یادآوری و تذکر و
نصیحت بهرهای نمیگیرند و بر تغافل نسبت به حقیقت و بیخبری از آن تعمّد میورزند. قرآن می فرماید:" وَ إِذا ذُکِّرُوا لا یَذْکُرُونَ"؛ "و چون به آنها یادآوری شود (تذکر داده شود)، به یاد نمیآورند (متذکر نمی شوند)".
تقلید از عوام سبب تحجّر و جمود است.
مشرکان در توجیه اعمال خود می گفتند: چون پدران خود را بر این دین یافتیم این دین را برگزیدیم
.پایبندی بیچون و چرا به سنّتها و آداب ملّی و قومی، سبب
تخدیر جامعه و سدّ راه فکر و نوآوری و مانع شناخت حقیقت است. البته باید توجه داشت که این گونه از تقلید و پیروی با
تقلید از اهل علم و دانشمندان، فرق دارد و این نه تنها مانع شناخت حقیقت و نوآوری نیست بلکه وسیلهی
تکامل و
رشد و ترقّی است و به همین دلیل مورد تأیید قرآن قرار گرفته است. چنانکه قرآن برای رسیدن به
هدایت و رشد می فرماید: «فَسْئَلُوا أَهْلَالذِّکْر...ِ»
؛"از اهل ذکر بپرسید".
و «فَبِهُداهُمُ اقْتَدِهْ....»؛ "به هدایت آنان اقتدا کنید."
دنیا پرستی، هوا پرستی و آرزوهای دور و دراز، باعث تنگی روح و قساوت قلب میشود.
امام صادق (علیه السلام):" اوحی اللَّه عز و جل الی موسی یا موسی لا تفرح بکثرة المال، و لا تدع ذکری علی کل حال، فان کثرة المال تنسی الذنوب، و ان ترک ذکری یقسی القلوب":" خداوند متعال به موسی (علیه السلام)
وحی فرستاد که ای موسی! از فزونی اموال خوشحال مباش، و یاد مرا در هیچ حال ترک مکن، چرا که فزونی مال" غالبا موجب فراموش کردن
گناهان است، و ترک یاد من قلب را سخت میکند.
از جمله پیام های دیگر پروردگار به حضرت موسی (علیه السلام) این بود: یا موسی لا تطول فی الدنیا املک، فیقسو قلبک، و القاسی القلب منی بعید:" ای موسی
آرزوهایت را در دنیا دراز مکن که قلبت سخت و انعطاف ناپذیر میشود، و سنگدلان از من دورند"!.
مؤمن همیشه رو به رشد و حرکت است، زیرا چشم حقیقت بین، نور، نفس پاک و دل زنده دارد، امّا
کافر حاضر نیست حقیقت را ببیند و به خاطر سنگدلی، آن را نمیپذیرد و به دلیل ظلمات
جهل و
تعصب و تحجّر در راه حقّ حرکت نمیکند.
قال أمیر المؤمنین علیه السلام:" ما جفت الدموع الا لقسوة القلوب، و ما قست القلوب الا لکثرة الذنوب"امیر مؤمنان (ع)فرمود:" اشکها خشک نمیشوند مگر به خاطر سختی دلها و دلها سخت و سنگین نمیشوند مگر به خاطر فزونی
گناه".
قرآن می فرماید: «بِما أُرْسِلْتُمْ بِهِ کافِرُونَ»؛ "(متحجّرین) به آنچه بر انگیخته شده اند،
کفر می ورزند".
خدای متعال می فرماید: «فَانْتَقَمْنا مِنْهُمْ...»؛ "ما از آنها انتقام می گیریم."
زیرا تعصّب و تحجّر به جایی میرسد که
پیامبر معصومی چون ابراهیم که بیان و
معجزه و
علم دارد به خاطر مشتی سنگ و چوب و جماد محکوم به سوختن میشود.
مؤمنان، مردمی زنده دل و برخوردار از حیات حقیقی هستند. زیرا
ایمان به فرد و جامعه حیات میبخشد و کفر
مرگ فرد و جامعه را در پی دارد.
در پاسخ به این سؤال، باید گفت: هنگامی که نفوس در گودال ژرفی از خواب و آسایش فرو میرود و در آن هنگام که دلها سنگ و از صخره ی سنگ ها سختتر میشود، و آدمی بدون فهم و اراده با سنتهای باطل خو می گیرد، و به هیچ تکامل و تطوری رضا نمیدهد. در آن صورت نیاز انسان به بانگ های بیم دهنده، شدت مییابد، تا قلب او از خواب بیدار شود، و
عقل از تسلط انبوه
خرافات رهایی یابد.
خداوند متعال برای رهایی از تحجر و قساوت قلب، اسباب زیادی را مهیا کرده است (بشرط این که انسان نیز بخواهد ). بعضی از این اسباب عبارتند از:
۱- وحی پیامبر(صلی الله و علیه و آله)، به صورتی پیوسته روشنی هایی را در محیطی از تاریکی سخت، و بانگ های پرخروشی را در محیطی از خاموشی و جمود، و آتشفشانهای سوزندهای را برای از بین بردن مقدّسات باطل و خرافات به جای مانده از
دوران جاهلیت، بر همگان آشکار میسازد.
سوره تکویر یکی از بانگ های آژیری است، و چون درب قلب بر آن گشوده شده باشد، همچون کلیدی برای تطور و ابداع در قلب و عقل و رفتار عمل میکند.
۲- یادآوری و تذکر سبب برانگیختن و بیدار کردن دانستههای انسان در خاطره و ذهن است و عقل انسان، به گونه ای است که اگر صاحب خرد آن را بکاود و برانگیزد، حقایق نهفته ی بسیاری از او آشکار می شود که می تواند قساوت قلب را از انسان بزداید.
۳- مطالعات پیگیر و مستمر در آثار و احوال و سرنوشت گذشتگان و
عبرت گرفتن از آنان.
۴- ارتباط مداوم با دانشمندان و علمای صالح.
۵- یاد خدا.
۶-
خودسازی و ت
هذیب نفس، پرهیز از گناه و مخصوصا پرهیز از غذای حرام.
به هر حال برای به دست آوردن شرح صدر و رهایی از قساوت قلب باید به درگاه خدا روی آورد تا آن نور الهی که پیامبر وعده داده در قلب بتابد، باید آئینه قلب را از زنگار گناه صیقل داد و سرای دل را از زبالههای هوا و هوس پاک کرد تا آماده پذیرایی محبوب گردد، اشک ریختن از
خوف خدا، و از
عشق آن محبوب بیمثال، تاثیر عجیبی در رقت قلب و نرمش و گسترش روح دارد، و جمود چشم از نشانههای سنگدلی است.
اسلام کوئیست.