نکات درخشان در داستان حضرت یوسف
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: معصومین،
پیامبر،
کتب آسمانی.
پرسش: لطفا نکات درخشان در داستان
حضرت یوسف را برایم بیان کنید؟
پاسخ: داستان حضرت یوسف (علیهالسّلام) که در
قرآن به
احسن قصص توصیف شد، شامل درسها و عبرتهای زیبای شخصی، اخلاقی، اجتماعی و خانوادگی است.
داستان حضرت یوسف (علیهالسّلام) که در قرآن به احسن قصص توصیف شد، شامل درسها و عبرتهای زیبای شخصی، اخلاقی، اجتماعی و خانوادگی است که بعضی از آنها به صورت خلاصه عبارتاند از:
۱. شناخت نقشی که پیامبران در راه دعوت مردم به سوی
خدا ایفا و رنج آن را بر خود هموار کردند.
۲. توجه به خطر
سوء ظن و
حسادت در زندگی
۳. خطر واکنشهای تازه و عجولانه و انفعالی در آینده انسان
۴. نقش پدران در خانواده در نگه داری خانواده از هم پاشیدن و چگونگی برخورد با کودکان
۵. توجه به خطر تحمیل
گناه بر بی گناهی که گناهکار نیست
۶. کم کردن جنایت تا حد ممکن
۷. دوری جستن از توطئههای دوستان و نزدیکان
۸.
امید به خدا و عدم یاس از رحمت او
۹. حل مسائل خصوصی به صورت محرمانه
۱۰. گول نخوردن از گریه دروغین
۱۱.
صبر و تحمل زیبا در مواجهه با سختیها و گرفتاریهای بزرگ
۱۲.
عفت و
پاکدامنی۱۳. حفظ حرمت کسی که نسبت به شما نیکی کرد اگر چه کافر باشد
۱۴. ترجیح
زندان در مقابل خطر افتادن در دام گناه
۱۵. ارشاد بندگان به سوی خدا حتی در محیط نا مناسب و وجود مشکلات
۱۶. دفاع از حریم خود در مواجهه با تهمت ناروا
۱۷. تلاش برای اثبات بی گناهی
۱۸. معرفی و بیان صلاحیت علمی و مهارت حرفهای خود در صورتی که خدمت به مردم و مصلحتشان در گرو آن باشد
۱۹. بخشش هنگام توانایی و پیروزی
۲۰. کوشش برای پاک کردن اعمال دیگران که قبلا مرتکب شدند
۲۱. گناه و اشتباه گذشته را تازه نکردن و کینههای گذشته را به یاد نیاوردن
۲۲. مهمتر از همه فراموش نکردن بخشش و نعمت خدا در توانگری و تنگدستی
داستان حضرت یوسف (علیهالسّلام) که در
قرآن به احسن قصص توصیف شد
شامل درسها و عبرتهای زیبای شخصی، اخلاقی، اجتماعی و خانوادگی است.
از آن جایی که بیان همه درسها و عبرتها به صورت مفصل، مستلزم بیان طولانی است که با هدف ما در این پاسخ نمیگنجد، لازم است در ضمن نکتههای مشخص به بعضی از آن وجوه اشاره کنیم:
سوره یوسف به رنجها و فشارهای متعددی که پیامبران در زندگی شان متحمل میشوند اشاره میکند. در این
سوره به سختیهایی که شخصیت پیامبر، حضرت یوسف (علیهالسّلام) را ساخت به تفصیل سخن میگوید.
نقش تفسیر اشتباه و
سوء ظن ناروا در زندگی حتی در محدوده یک خانواده:
این مسئله از میان عبارات برادران یوسف برای بیان موقعیت یوسف و
بنیامین نزد پدرشان به وضوح روشن میشود: "نگامی که (برادران) گفتند: یوسف و برادرش (بنیامین) نزد
پدر ، از ما محبوبترند، در حالی که ما گروه نیرومندی هستیم".
این همان مسئلهای است که موجب سقوط برادران یوسف (علیهالسّلام) در بسیاری از اشتباهات و گناهان شد، بلکه آنها را در نهایت خواری، به زیان و ناامیدی سوق داد.
شایسته است که انسان عاقل، اعمال و رفتارش را بر اساس تحلیلی سنجیده و عقلانی بنا نهد و بر مبنای تحلیلهای غیر عقلانی به عملی اقدام ننماید.
برادران حضرت یوسف (علیهالسّلام) به جای این که از راه
حکمت و
عقل به حل مشکل بپردازند و از میان راههای عادی به پدرشان
تقرب پیدا کنند، از راه دیگری کوشیدند که آخر الامر آنها را به رسوایی و عذاب جسمی و روحی و زبونی و پستی کشاند؛ زیرا آتش
حسد و
کینه به آنها اجازه نداد در همه جوانب مسئله بیندیشند تا دلایل اظهار علاقه یعقوب را نسبت به یوسف و بنیامین به دست آورند؛ زیرا منافع شخصی هر کس بین او و عقلش مانع است.
این مسئله با موضع گیری
حضرت یعقوب (علیهالسّلام) بعد از اشتباه بچههایش روشن میشود. او با وجودی که به
دروغ گفتن فرزندانش
علم داشت، ولی بر نگهداری اساس خانواده و عدم فروپاشی و گسستگی آن تلاش نمود و به این سخن اکتفا نمود و گفت: "هوسهای نفسانی شما این کار را برایتان آراسته! من
صبر جمیل (و شکیبایی خالی از ناسپاسی) خواهم داشت و در برابر آنچه میگویید، از خداوند یاری میطلبم"!
این درس بزرگی برای همه پدران است که سزاوار است آن را بیاموزند و جامه عمل بپوشانند. هم چنان که داستان حضرت یعقوب (علیهالسّلام) روشن میکند که او کاملا به خواهشها و خواستههای فرزندانش آگاه بود و این درس دیگری است که شایسته است پدران از آن
عبرت بیاموزند که از خواهشها و آرزوهای افراد خانوادهشان مطلع باشند، تا در مقابل کارهایی که از آنها سر میزند با حکمت و اندیشه آمادگی کامل داشته باشند، هم چنان که یعقوب چنین کرد؛ زیرا که خواهشهای نفسانی در هر کسی موجود است و شیطان این را میپروراند.
وقتی که یوسف (علیهالسّلام) داستان خوابش را برای پدرش گفت پدرش برخورد جدی با او نمود نه تنها با بهانههایی؛ مثل این که بچه است یا شبیه این امور خوابش را رد نکرد، بلکه خوابش را تعبیر نمود و فرمود معنایش این است که در آینده از جانب خدا به پیامبری بر گزیده میشوی و خداوند نعمتش را بر تو با پیروزی بر دشمنانت تمام و کامل میکند، همان گونه که پیش از این، بر صالحان تمام کرد.
این عمل میتواند درس خوبی برای پدران باشد.
از جمله عبرتهای این داستان این است که گناهی را بر بی گناه بار نکنیم. برادران حضرت یوسف (علیهالسّلام) خطایی را در موردش مرتکب شدند که مستحقش نبود. این نتیجه عدم به کار گیری حکمت در کارها و
تعصب بی جا و پیروزی منطق زور بر عقل است. گفتند: "یوسف را بکشید یا او را به سرزمین دوردستی بیفکنید، تا توجه پدر، فقط به شما باشد و بعد از آن، (از گناه خود توبه میکنید و) افراد صالحی خواهید بود".
در این جا یک نکته اساسی وجود دارد و آن این است که برادران حضرت یوسف با وجود تعداد زیادشان و بزرگی سنشان شناخت کافی و دقیق نسبت به پدرشان نداشتند و کوشیدند که بین
دین و
دنیا و حق و باطل جمع کنند و در نهایت
حسادت ورزیدند که تعصبشان آنها را به سوی کشتن برادر بی گناهشان سوق داد، از جهت دیگر اندیشیدند تا در آینده تبدیل به انسانهای صالح شوند
هم چنان که از آیه گذشته چنین استفاده میشود که خودشان را به
توبه امیدوار کرده بودند.
در این جا صاحب
تفسیر نمونه، تحت عنوان "سخن از
گناه قبل از انجام جرم" میگوید: سخن از
توبه قبل از انجام جرم در واقع برای فریب
وجدان و گشودن راه به سوی گناه است، و به هیچ وجه دلیل بر پشیمانی و ندامت نیست.
این مسئله فی حد نفسه هم درس است برای ما و هم عبرت.
درس دیگری که از این داستان میگیریم این است که انسان حتی در زمانی که به سوی بدی و گناه کشیده شد و تحت فشار تندرویها و توطئههای جمعیت شروری قرار گرفت، تا حد امکان از گناه و جرم بکاهد. این مسئله در سخن برادر یوسف (علیهالسّلام) که تا حدودی نسبت به یوسف رؤوف و مهربان بود مشاهده میشود. آن جا که گفت : "یوسف را نکشید! و اگر میخواهید کاری انجام دهید، او را در نهان گاه چاه بیفکنید، تا بعضی از قافلهها او را برگیرند (و با خود به مکان دوری ببرند)".
اهمیت دادن به همه فرزندان و عدم تفریط در اظهار محبت:
این درس را میتوان از این داستان فرا گرفت که
پدر و
مادر هنگام ابراز محبت نسبت به بعضی از فرزندان، باید نسبت به بقیه نیز توجه داشته باشند. گرچه یعقوب بدون شک در این باره مرتکب خطایی نشد و ابراز علاقهای که نسبت به یوسف و برادرش بنیامین میکرد، روی حساب بود، ولی به هر حال این ماجرا نشان میدهد که انسان باید فوق العاده حساس و سختگیر باشد؛ زیرا گاهی میشود یک ابراز علاقه نسبت به یک فرزند، آن چنان عقدهای در دل فرزند دیگر ایجاد کند که او را به هر کاری وا دارد، آن چنان که شخصیت خود را در هم شکسته ببیند و برای نابود کردن شخصیت برادرش حد و مرزی نشناسد.
از خطرناکترین توطئههایی که
انسان با آن روبه رو است، توطئههای دشمنان در لباس دوستان است. ضربههایی سخت و سنگینی که از دشمنان قسم خورده، از این رهگذرخوردهایم کم نیست. گاهی به نام کمکهای اقتصادی و زمانی تحت عنوان روابط فرهنگی، گاه در لباس حقوق بشر، و زمانی تحت عنوان پیمانهای دفاعی.
این مسئله به طور واضح از سخن یعقوب (علیهالسّلام) معلوم میشود که گفت: "من
صبر جمیل (و شکیبایی خالی از ناسپاسی) خواهم داشت و در برابر آنچه میگویید، از خداوند یاری میطلبم"!
همچنین فرمود: "پسرانم! بروید و از یوسف و برادرش جست و جو کنید و از رحمت خدا مایوس نشوید که تنها گروه کافران، از رحمت خدا مایوس میشوند".
از جمله درسهایی که از این داستان میگیریم این است که مسائل ویژه و خصوصی را به دور از انظار دیگران به صورت محرمانه حل کنیم.
قرآن در مورد برادران یوسف (علیهالسّلام) چنین میفرماید: "هنگامی که (برادران) از او مایوس شدند، به کناری رفتند و با هم به
نجوا پرداختند... ".
گول نخوردن از گریه دروغین و تحت تاثیر عاطفه قرار نگرفتن، هم چنان که از سخن خداوند به دست میآید: " (برادران یوسف) شب هنگام، گریان به سراغ پدر آمدند"
، از جمله درسهای دیگر این داستان است.
در مقابل وقایع سخت و گرفتاریها و مصیبتها هر چه بزرگ باشد باید صبر زیبا داشته باشیم. چنان که یعقوب (علیهالسّلام) گفت: "من صبر جمیل (و شکیبایی خالی از ناسپاسی) خواهم داشت و در برابر آنچه میگویید، از خداوند یاری میطلبم".
این درس از روشنترین درسهای داستان یوسف (علیهالسّلام) است؛ زیرا او در مقابل شیفتگیهای همسر عزیز مصر و دیگر زنان ایستادگی نمود و زندان و مشقت را بر انجام
فعل حرام و پذیرش دعوت همسر عزیز مصر و سایر زنان، برگزید. قرآن چنین نقل میکند: "(یوسف) گفت: پروردگارا! زندان نزد من محبوبتر است از آنچه اینها مرا به سوی آن میخوانند! و اگر مکر و نیرنگ آنها را از من باز نگردانی، به سوی آنان متمایل خواهم شد و از جاهلان خواهم بود"!
از این رو آیه شدت مکر و نیرنگی را که زنان برای لغزش و به زانو در آوردن یوسف و انداختن او در دام نفس به کار میبستند را نمایان میکند. هم چنان که شدت مقاومت و ایستادگی یوسف (علیهالسّلام) را بر راه ثابت و استوار نشان میدهد.
نگهداری کرامت کسی که به تو نیکی نمود:
از درسها و عبرتهایی که از داستان یوسف (علیهالسّلام) استفاده میشود وقتی است که ما ضمیر "انه" در آیه شریفه" او (عزیز مصر) صاحب
نعمت من است، مقام مرا گرامی داشته، آیا ممکن است به او
ظلم و
خیانت کنم"
، را به عزیز مصر بر گردانیم که همین صحیح است.(هم چنان که صاحب
تفسیر نمونه و برخی دیگر از مفسران چنین ترجیح دادند). این درس مهم همان درس وفا نسبت به دیگران و واکنش زیبا در برابرشان است اگر چه کافر باشند و این که در اموال و آبرو و هر آنچه که برایشان عزیز است خیانت نکنیم، حتی اگر کسی که خواستار خیانت از ما است از افراد خانوادهشان باشد، هم چنان که همسر عزیز مصر چنین کرد.
یوسف (علیهالسّلام) تحمل
زندان و مشقت را بر خدشهدار شدن معنویت و سقوط در دام
گناه ترجیح داد. (یوسف) گفت: "پروردگارا! زندان نزد من محبوبتر است از آنچه اینها مرا به سوی آن میخوانند! و اگر مکر و نیرنگ آنها را از من باز نگردانی، به سوی آنان متمایل خواهم شد و از جاهلان خواهم بود".
استفاده از فرصتها برای ارشاد بندگان به سوی خدا:
گرچه یوسف (علیهالسّلام) با رنجها و مشکلات زیادی دست و پنجه نرم کرد، ولی هرگز حتی در زندان دست از تبلیغ نکشید. از آن جا که دوستان زندانیش را یاد میداد که آزادی واقعی، آزادی تحت لوای
توحید و بندگی خداوند واحد است.
حضرت یوسف (علیهالسّلام) آنها را به سوی خدای یکتا راهنمایی نموده و خدایان دروغین را
نفی نموده است: "ای دوستان زندانی من! آیا خدایان پراکنده بهترند، یا خداوند یکتای پیروز"؟
دفاع از خود در مواجهه با تهمتها:
یوسف (علیهالسّلام) به ما میآموزد در صورتی که انسان با تهمت باطل مواجه شد حق دفاع دارد و باید از خود دفاع کند، هم چنان که خداوند از ایشان نقل میکند: " (یوسف) گفت: او مرا با اصرار به سوی خود دعوت کرد".
تلاش و گرفتن اقرار از دشمن برای اثبات بی گناهی:
از جمله درسهایی که از داستان یوسف (علیهالسّلام) میگیریم این است که او نه تنها ماندن در زندان را ترجیح داد و گذشت عزیز مصر را رد کرد، بلکه او (علیهالسّلام) تاکید داشت که قبل از آزادی از همسر عزیز و سایر زنان اقرار بر بی گناهی و پاک دامنی خویش بگیرد.
قرآن چنین میفرماید: "پادشاه گفت: او را نزد من آورید! ولی هنگامی که فرستاده او نزد وی (یوسف) آمد گفت: به سوی صاحبت بازگرد، و از او بپرس ماجرای زنانی که دستهای خود را بریدند چه بود؟ که خدای من به نیرنگ آنها آگاه است".
وقتی به خواستهاش رسید و همه به پاکی و بی گناهیاش اقرار کردند. قرآن چنین ادامه میدهد: "(پادشاه آن زنان را طلبید و) گفت: به هنگامی که یوسف را به سوی خویش دعوت کردید، جریان کار شما چه بود؟ گفتند: منزه است خدا، ما هیچ عیبی در او نیافتیم! (در این هنگام) همسر عزیز گفت: الآن حق آشکار گشت! من بودم که او را به سوی خود دعوت کردم و او از راست گویان است".
آن وقت از زندان خارج شد؛ زیرا واقعا شایسته نیست که از زندان آزاد شود در حالی که هنوز انگشت اتهام و گناه به سوی او است، بلکه او خواست زمانی آزاد شود که همه به حقانیت، پاک دامنی، پاکی،
تقوا و بی گناهی، بلکه مظلومیت او
اعتراف کنند.
معرفی و بیان شایستگی علمی و مهارت حرفهای خود:
از جمله درسهایی که از داستان یوسف (علیهالسّلام) میگیریم این است که انسان برای خدمت و خیر رسانی به مردم میتواند از خود تعریف و صلاحیت و شایستگی علمی و مهارت حرفهای خود را به جامعه معرفی کند:" (یوسف) گفت: «مرا
سرپرست خزائن سرزمین (مصر) قرار ده، که نگه دارنده و آگاهم".
این درس از برخورد یوسف (علیهالسّلام) با برادرانش به دست میآید، زمانی که همه چیز معلوم شد و چیزی در پشت پرده و برای انکار باقی نماند یوسف (علیهالسّلام) برادرانش را مخاطب قرار داد و فرمود: "(یوسف) گفت: امروز ملامت و توبیخی بر شما نیست! خداوند شما را میبخشد"
؛ یعنی امروز هیچ نوع توبیخ و سرزنش و انتقام جویی در کار نیست، بلکه من از تقصیرات شما گذشتم و به زودی خداوند شما را میبخشد.
تبرئه دیگران و گناه و اشتباه گذشته را تازه نکردن و کینههای گذشته را به یاد نیاوردن:
از جمله درسهای بزرگی که در داستان یوسف (علیهالسّلام) وجود دارد این است که او گذشته تاریک را زنده نکرد و سعی کرد اعمال بد برادرانش و رنج و مشقتی را که به خاطر آنها تحمل کرد فراموش کند، بلکه بالاتر از این از دیدار برادرانش اظهار خوشحالی میکرد و این گناه را به گردن شیطان میانداخت و شیطان را مورد ملامت قرار میداد: "(یوسف) گفت: امروز ملامت و توبیخی بر شما نیست! خداوند شما را میبخشد".
در جای دیگر میفرماید: "و او به من نیکی کرد هنگامی که مرا از زندان بیرون آورد، و شما را از آن بیابان (به این جا) آورد بعد از آن که شیطان، میان من و برادرانم فساد کرد. پروردگارم نسبت به آنچه میخواهد (و شایسته میداند،) صاحب لطف است؛ چرا که او دانا و حکیم است".
فراموش نکردن بخشش و
نعمت خدا در توانگری و تنگدستی:
این درس به روشنی در داستان یوسف وجود دارد که او خواه در مخفی گاه چاه باشد، یا در کاخ
عزیز مصر و یا در مقام حکومت و وزارت در هیچ حالت بخشش و نعمت خدا را فراموش نکرد. خداوند از قول او میفرماید: "پروردگارم نسبت به آنچه میخواهد (و شایسته میداند) صاحب لطف است؛ چرا که او دانا و حکیم است".
این برخی از وجوه زیبایی بود که تقدیم شد که به خاطر اختصار از بیان تفصیلی آن صرف نظر کردیم.
پایگاه اسلام کوئست، برگرفته از مقاله «نکات درخشان در داستان حضرت یوسف»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۲/۲۵.