استمرار امامت
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: امامت،
قرآن کریم، دوران فترت.
پرسش: اگر امامت در همه زمانها باید استمرار داشته باشد، با دوران فترت چه باید کرد؟
مهمترین دلیلی که در برابر ادلّه استمرار امامت قابل بررسی است، نصوصی هستند که بر دوران فترت میان
بعثت انبیای الهی دلالت دارند. «
فترت»، در اصل، به معنای سکون و آرامش است و بدینجهت، فاصله میان دو جنبش، دو
نهضت و دو کوشش نیز فترت نامیده میشود. قرآن کریم نیز دوران میان
نبوّت عیسی (علیهالسّلام) و
نبوت خاتم پیامبران را دوران «
فترت رُسُل»
نامیده است. این دوران، حدود ششصد سال طول کشیده است.
برخی معتقدند که فاصله میان این دو پیامبر بزرگ، کمتر از ششصد سال بوده و برخی دوران فترت را بیش از این مدّت میدانند. به گفته برخی، فاصله میان ولادت
عیسی (علیهالسّلام) و
هجرت پیامبر، به
سال رومی، ۶۲۱
سال و ۱۹۵
روز است
برخی از روایات تصریح میکنند افرادی که در دوران فترت زندگی کردهاند، مستضعف شمرده میشوند و در
قیامت، مورد مؤاخذه قرار نخواهند گرفت.
بنابراین، این شبهه پیش میآید که در دوران فترت،
امامت و
هدایت الهی استمرار نیافته است.
پاسخ این شبهه، آن است که
قرآن و احادیث اسلامی، فاصله میان
مسیح و
خاتم پیامبران را دوران «فترت رُسُل» نامیدهاند، نه «
فترت امام و
حجّت». بنابراین، نصوصی (آیات و احادیثی) که بر ثبوت دوران فترت دلالت دارند، استمرار امامت و هدایت الهی در همه اعصار را نفی نمیکنند و بنابراین، معارض نصوصی که بر استمرار امامت دلالت دارند، محسوب نمیشوند.
افزون بر این، بر اساس آنچه در قرآن بدان اشاره شده،
میان مسیح (علیهالسّلام) و خاتم پیامبران، حدّاقل، سه پیامبر مبعوث گردیدهاند. نیز طبق روایات متعدّد، همه انبیای الهی،
وصی داشتهاند
که در دوران فَترت رسل، هدایت ظاهری و یا باطنیِ
جویندگان حق، به آنها سپرده میشد و
آخرین حجّت الهی پیش از
بعثت خاتم پیامبران،
خالد بن سنان عبسی (در برخی از روایات آمده است که او پیامبر نبوده؛ ولی
علّامه مجلسی میگوید: احادیثی که بر پیامبریِ او دلالت دارند، قویتر و بیشترند)
بوده که پیامبر خدا با دختر او ملاقات کرده است و در حدیثی،
امام صادق (علیهالسّلام) میفرماید:
«انَّهُ کانَ بَینَ النَّبِیِّ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) وَ عیسی (علیهالسّلام) وَ لَم یَکُن بَینَهُما فَترَةٌ؛
او (خالد)، میان پیامبر خدا و عیسی (علیهالسّلام) میزیسته و میان آن دو، فترتی نبوده است.»
بنابراین، دوران «فَترت رُسُل»، با استمرار امامت و
هدایت باطنی الهی به وسیله امام غایب و یا
امام ظاهری که مردم به وی دسترس ندارند، منافاتی ندارد، چنانکه در برخی از روایات، دوران فاصله میان از دنیا رفتن یک امام تا ثابت شدن امامتِ امامِ پس از او، دوران فترت نامیده شده است.
امام صادق (علیهالسّلام) نیز
دوران غیبت امام عصر (علیهالسّلام) را دوران «
فترت ائمّه» مینامد:
«الَّذی یَملَؤها عَدلاً کَما مُلِئَت ظُلما وَ جَورا، لَعَلی فَترَةٍ مِنَ الاَئِمَةِ یَأتی کَما انَّ النَّبِیَّ بُعِثَ عَلی فَترَةٍ مِنَ الرُّسُلِ؛
همو که
زمین را پر از داد میکند (چنانکه پُر از بیداد شده است)، پس از دوره
فترت امامان خواهد آمد، همانگونه که پیامبر خدا نیز پس از دوره فترت
[
پیامبران
]
، برانگیخته شد.»
حدیثی از امام صادق (علیهالسّلام) روایت شده که به ظاهر، وجود هرگونه
حجّت را در دوران فترت، نفی میکند. در این روایت،
محمّد بن علی حلبی نقل میکند که:
«قُلتُ لَهُ: کانَتِ الدُّنیا قَطُّ مُنذُ کانَت وَ لَیسَ فِی الاَرضِ حُجَّةٌ؟ قالَ: قَد کانَتِ الاَرضُ وَ لَیسَ فیها رَسولٌ وَ لا نَبِیٌّ وَ لا حُجَّةٌ وَ ذلِکَ بَینَ آدَمَ وَ نُوحٍ فِی الفِترَةِ وَ لَو سَاَلتَ هؤُلاءِ عَن هذا لَقالوا: لَن تَخلُوَ الاَرضُ مِنَ الحُجَّةِ وَ کذّبوا. انَّما ذلِکَ شَیءٌ بَدا للّهِِ (عزّوجلّ) فیهِ، «فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِیِّینَ مُبَشِّرِینَ وَمُنذِرِینَ» وَ قَد کانَ بَینَ عیسی وَ مُحَمَّدٍ (علیهماالسلام) فَترَةٌ مِنَ الزَّمانِ وَ لَم یَکُن فِی الاَرضِ نَبِیٌّ وَ لا رَسولٌ وَ لا عالِمٌ، فَبَعَثَ اللّهُ مُحَمَّدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بَشیرا وَ نَذیرا وَ داعِیا اِلیهَ؛
از امام صادق (علیهالسّلام) پرسیدم: آیا تا به حال، از وقتی که
دنیا بوده، پیش آمده که در زمین، حجّتی نباشد؟ فرمود: «
[
آری.
]
پیش آمده که در زمین، نه پیامبری باشد و نه فرستادهای و نه حجّتی. این، در دوره فترتِ میان
آدم (علیهالسّلام) و
نوح (علیهالسّلام) بوده است. حال اگر این مطلب را از اینان بپرسی، حتماً خواهند گفت که زمین، هرگز از حجّت، خالی نبوده است؛ ولی
دروغ میگویند. همانا این، مطلبی بود که برای
خداوند، در آن،
بَدا حاصل شد. پس پیامبران و بشارتدهندگان و هشداردهندگانی را برانگیخت، در حالی که میان عیسی (علیهالسّلام) و محمّد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) برههای از زمان بود که در آن، نه پیامبری در زمین بود و نه فرستادهای و نه عالِمی. پس خداوند، محمّد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را بر انگیخت تا بشارتدهنده و هشداردهنده و فراخواننده به سوی خداوند باشد.
در پاسخ به مدلول ظاهریِ این روایت، علّامه مجلسی رحمه الله میگوید:
شاید مراد
[
در این روایت
]
، نبودنِ حجّت و عالم ظاهر و پیدا باشد
[
و نه هیچ حجّت و عالمی، هر چند پنهان از نظر
]
؛ چرا که اخبار فراوانی بر این دلالت دارند که زمین هرگز از حجّت، خالی نبوده است.
بر فرض که این توجیه را نپذیریم، انتساب روایت یاد شده به امام (علیهالسلام)، ثابت نیست؛ زیرا دلیلی در دست نداریم که انتساب منبع این روایت (یعنی کتاب
الاصول الستّة عشر) را به مؤلّفان آن، اثبات کند. افزون بر این،
زید نَرْسی که راوی این حدیث است،
توثیق نشده است و بر فرض، بتوانیم سند روایت را بپذیریم؛ امّا متن آن نمیتواند با احادیث
صحیح و
مشهور و
مقبولی که ملاحظه شد، معارضه کند.
حدیثنت، برگرفته از مقاله «استمرار امامت» تاریخ بازیابی ۱۳۹۷/۲/۶.