• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

تفسیر وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



کلیدواژه: امام علی علیه‌السلام، ایمان.
پرسش: آیا آیه « وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرینَ وَ الْأَنْصارِ... » در شأن امام علی ـ علیه‌السلام ـ نازل شده است؟ اگر چنین باشد، استعمال صیغه جمع بر یک فرد چگونه توجیه پذیر است؟
پاسخ: قبل از ورود در تفسیر آیه " وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرینَ وَ الْأَنْصارِ... "، و بیان شأن نزول آن، توجه به دو نکته اساسی ضروری است.

فهرست مندرجات

۱ - بیان دو نکته
۲ - نکته اول
       ۲.۱ - ایمان حضرت علی و حضرت خدیجه
۳ - استناد به برخی روایات منابع سنی
       ۳.۱ - ۱. روایتی در تاریخ طبری
              ۳.۱.۱ - سخن طبری
              ۳.۱.۲ - سخن طبری به نقل از جابر
       ۳.۲ - ۲. روایتی از ابن اثیر
              ۳.۲.۱ - سخنی از عفیف کندی
       ۳.۳ - ۳. روایتی از احمد بن حنبل
       ۳.۴ - ۴. روایتی از ترمذی
       ۳.۵ - ۵. روایتی از ابن سعد
              ۳.۵.۱ - روایتی از قرطبی
              ۳.۵.۲ - روایتی از عبدالبر
              ۳.۵.۳ - روایتی از اسکافی
۴ - استناد به برخی روایات منابع شیعی
       ۴.۱ - ۱. سخنی از امام حسن
              ۴.۱.۱ - روایتی از شهر آشوب
       ۴.۲ - ۲. سخنی از امام صادق
۵ - بیان شبهه اول
۶ - پاسخ به شبهه اول
۷ - بیان شبهه دوم
۸ - پاسخ به شبهه دوم
       ۸.۱ - اولاً:
       ۸.۲ - ثانیاً:
       ۸.۳ - ثالثاً:
       ۸.۴ - سخنی از ابی‌الحدید
       ۸.۵ - سخنی از صاحب کشف المراد
              ۸.۵.۱ - اولاً:
              ۸.۵.۲ - ثانیاً:
۹ - بیان نکاتی درباره بلوغ نوجوانان
       ۹.۱ - اولاً:
       ۹.۲ - ثانیاً:
۱۰ - نکته دوم
۱۱ - پاسخ به اشکال جمع و اراده مفرد از آن
       ۱۱.۱ - اولاً:
       ۱۱.۲ - ثانیاً:
              ۱۱.۲.۱ - ۱. دلیل اول
              ۱۱.۲.۲ - ۲. دلیل دوم
              ۱۱.۲.۳ - نمونه اول
              ۱۱.۲.۴ - نمونه دوم
              ۱۱.۲.۵ - نمونه سوم
              ۱۱.۲.۶ - نمونه چهارم
۱۲ - پانویس
۱۳ - منبع


یک. بدون در نظر گرفتن این آیه و آیات دیگر، آیا امام علی ـ علیه‌السلام ـ اولین کسی بود که به پیامبر اسلام ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ ایمان آورد. به بیان دیگر آیا واقعیت تاریخی این مطلب را ثابت می‌کند که از میان مردان علی بن ابی‌طالب ، اولین شخصی بود که به رسول خدا ایمان آورد؟!
دو. بر فرض این‌که آیه "السابقون الاولون..." در شأن فرد خاصی نازل نشده باشد؛ اما آیا از باب جری و تطبیق ـ نه از باب حصر سبب نزول ـ می‌توان آن را بر امام علی تطبیق داد؟ یا خیر!


در مورد نکته نخست، باید گفت:هر کسی که به کتاب‌های تفسیر ، حدیث و سیره (تاریخ زندگانی معصوم ) مراجعه کند، به‌روشنی خواهد یافت که داستان اولین ایمان‌آورندگان در اسلام ، آن‌چنان جای خاص و ویژه دارد که جای هیچ‌گونه شک و تردید در آن نیست، به‌ویژه هنگام بحث از آیه مورد نظر.

۲.۱ - ایمان حضرت علی و حضرت خدیجه

اکنون در مقام جواب از پرسش اول، یعنی آیا علی بن ابی‌طالب اولین مرد مسلمان بود، می‌گوییم:مورخان از اهل سنت و شیعه به اجماع معتقدند، از میان زنان اولین کسی که به پیامبر اسلام ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ ایمان آورد، حضرت خدیجه همسر با وفا و گرامی پیامبر است؛اما از میان مردان، تمام عالمان شیعه و بسیاری از اهل سنت بر‌آنند، امام علی ـ علیه‌السلام ـ اولین کسی بود که دعوت پیامبر اسلام را لبیک گفت.


البته، برخی این فضیلت و ویژگی امام، یعنی پیش‌گامی در اسلام را به دیگران نسبت داده‌اند! به این بهانه که آن حضرت در آن زمان در سن نوجوانی بود. در این مقال درصدد نقد این تنگ‌نظری‌ها نیستیم؛ چراکه مهم اثبات این مسئله از طریق روایات است؛ از‌این‌رو در این فرصت به چند روایت از باب نمونه اشاره خواهیم کرد.

۳.۱ - ۱. روایتی در تاریخ طبری

درباره این موضوع در تاریخ طبری آمده است:گذشتگان در مسئله ایمان آوردن اولین فرد بعد از خدیجه نسبت به رسول خدا اختلاف نمودند. برخی می‌گویند: اولین مردی که به پیامبر ایمان آورد و پشت سرش نماز خواند علی بن ابی‌طالب بود.

۳.۱.۱ - سخن طبری

طبری سپس می‌نویسد:ابن حمید می‌گوید:ابراهیم بن مختار، از شعبه و او از ابی‌بلج، او از عمرو بن میمون، و او از ابن عباس نقل کرده است که اولین کسی که پشت سر رسول خدا نماز خواند علی بود.

۳.۱.۲ - سخن طبری به نقل از جابر

طبری همچنین از جابر نقل می‌کند که پیامبر روز دوشنبه مبعوث به رسالت شد و علی در روز سه‌شنبه نماز گزارد. وی از زید بن ارقم نقل می‌کند:اولین کسی که به پیامبر ایمان آورد علی بود.

۳.۲ - ۲. روایتی از ابن اثیر

ابن اثیر، از زید بن ارقم نقل می‌کند:اولین کسی که به پیامبر اسلام ایمان آورد، علی بود.

۳.۲.۱ - سخنی از عفیف کندی

نیز عفیف کندی می‌گوید:کارم تجارت بود، در این مسیر به مکه رسیدم که ایام حج بود. عباس را دیدم، در آن هنگام مشاهده کردم مردی آمد و در کنار کعبه نماز گزارد، بعد از آن بانویی آمد و به وی اقتدا کرد، پس از آن نوجوانی آمد و با او نماز خواند. سپس پرسیدم: ای عباس، این دین چیست؟ عباس در پاسخ گفت:این مرد محمد بن عبد‌الله برادر زاده من است و آن خانم همسر وی و آن نوجوان علی بن ابی‌طالب است که به او ایمان آوردند. پس از آن گفت به خدا سوگند هیچ‌کس در روی زمین به غیر از این سه نفر نمی‌داند این دین چیست. عفیف گفت: ای کاش من چهارمی آنها بودم.

۳.۳ - ۳. روایتی از احمد بن حنبل

احمد بن حنبل می‌گوید:وکیع از شعبه، و او از عمرو بن مره، و او از ابی‌حمزه هم‌پیمان انصار ، و او از زید بن ارقم گفت که اولین کسی که به رسول خدا ایمان آورد علی بود.
[۶] احمد بن حنبل، مسند، ح ۱۸۴۷۸، نقل از نرم افزار المکتبة الشاملة.


۳.۴ - ۴. روایتی از ترمذی

ترمذی در سنن می‌نویسد: شنیدم که زید بن ارقم می‌گفت: اولین فردی که اسلام آورد، علی بود.
[۷] ترمذی، سنن، ح ۴۱۰۰، نقل از نرم افزار المکتبة الشاملة.


۳.۵ - ۵. روایتی از ابن سعد

ابن سعد در کتاب طبقات می‌نویسد: وکیع بن جراح و یزید بن هارون و عفان بن مسلم، از شعبه، از ابی‌حمزه، از زید بن ارقم به من خبر داد، اول کسی که به پیامبر اسلام، ایمان آورد علی بود.
این مسئله در میان عالمان اهل سنت آن‌چنان شهرت یافت، به‌گونه‌ای که گروهی از آنان در این مسئله اتفاق نظر دارند، از جمله آنها حاکم نیشابوری است، در مستدرک صحیحین و کتاب المعرفه، چنان‌که این مطلب را قرطبی به نقل از او بیان کرده است:

۳.۵.۱ - روایتی از قرطبی

میان مورخان در اولین مسلمان بودن علی بن ابی‌طالب اختلافی نیست، آنچه را که اختلافی است، این است که آیا ایمان او در زمان بلوغش بود یا نه.

۳.۵.۲ - روایتی از عبدالبر

ابن عبدالبر در کتاب استیعاب می‌گوید:این مسئله اجماعی و مورد اتفاق است که اولین کسی که به رسول خدا ایمان آورد، خدیجه و بعد از او علی بود.
[۱۰] ابن عبدالبر، أبوعمر یوسف بن عبد الله، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج ‌۳، ص ۱۰۹۲، تحقیق، علی محمد البجاوی، بیروت، دار الجیل، چاپ اول، ۱۴۱۲/۱۹۹۲.


۳.۵.۳ - روایتی از اسکافی

ابوجعفر اسکافی می‌گوید:تمام مردم افتخار علی در سبقت به اسلام را روایت کرده‌اند.


آنچه را که تاکنون بیان شد از منابع و متون روایی و تاریخی اهل سنت بود. در این موضوع، اما از منابع شیعی تنها به گوشه‌هایی از آنچه را که صاحب تفسیر البرهان نقل کرده است، اکتفا می‌کنیم:

۴.۱ - ۱. سخنی از امام حسن

در خطبه امام حسن مجتبی ـ علیه‌السلام ـ بعد از صلح با معاویه چنین آمده است:پدرم اولین کسی بود که دعوت خدای متعال و رسولش را استجابت نمود و اول کسی بود که ایمان آورد و خدا و رسولش را تصدیق کرد.
[۱۲] بحرانی، سیدهاشم، البرهان فی تفسیر القرآن، ج ‌۲، ص ۸۲۹، مؤسسه بعثت، تهران، چاپ اول، ۱۴۱۶ ق.


۴.۱.۱ - روایتی از شهر آشوب

ابن شهر آشوب مازندرانی می‌گوید:اما روایات در مورد پیش‌گامی علی در اسلام کتاب‌ها در‌باره آن نوشته شده است.
[۱۳] بحرانی، سیدهاشم، البرهان فی تفسیر القرآن، ج ‌۲، ص ۸۳۳، مؤسسه بعثت، تهران، چاپ اول، ۱۴۱۶ ق.


۴.۲ - ۲. سخنی از امام صادق

امام صادق ـ علیه‌السلام ـ می فرماید:آیه السابقون الاولون... در حق علی و کسانی که از رسول خدا متابعت نمودند، از مهاجرین و انصار ... نازل شده و برای آنان بهشت با نهرهای جاری مهیا شده است که در آن ابدی و جاودانند، این همان فوز عظیم است.
[۱۴] بحرانی، سیدهاشم، البرهان فی تفسیر القرآن، ج ‌۲، ص ۸۳۳، مؤسسه بعثت، تهران، چاپ اول، ۱۴۱۶ ق.

در این قسمت به همین مقدار بسنده می‌کنیم و می‌گوییم جای هیچ شک و تردید نیست که امام علی ـ علیه‌السلام ـ به حق اولین کسی است که به رسول و فرستاده خدا ایمان آورد.


اما کسانی که می‌گویند: اولین ایمان آورنده به رسول خدا ابوبکر بود، دلایلشان از سوی عالمان شیعی رد شده است.


از جمله کسانی که دلایل آنها را رد نموده، صاحب تفسیر نمونه است. وی در این‌باره چنین می‌گوید:
"جالب این است که گروهی که نتوانسته‌اند سبقت علی ـ علیه‌السلام ـ را در ایمان و اسلام انکار کنند، به عللی می‌کوشند آن را به نحو دیگری انکار، یا کم اهمیت جلوه دهند، و بعضی دیگر تلاش می‌کنند که به جای آن حضرت، ابوبکر را اولین مسلمان اعلام کنند.


گاهی می‌گویند علی ـ علیه‌السلام ـ در آن هنگام ده ‌ساله بود و طبعاً نابالغ، بنابراین اسلام او به‌عنوان اسلام یک نوجوان تأثیری در قوت و قدرت جبهه مسلمانان در برابر دشمن ندارد.
[۱۵] این سخن را فخر رازی در تفسیرش ذیل آیه فوق آورده است.
و این به‌راستی عجیب است؛ چرا‌که:




۸.۱ - اولاً:

ایرادی است بر شخص پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله؛ زیرا می‌دانیم هنگامی‌که در یوم الدار پیامبر، اسلام را به عشیره و طایفه خود عرضه داشت، هیچ‌کس آن را نپذیرفت جز علی ـ علیه‌السلام ـ که برخاست و اعلام اسلام نمود. پیامبر ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ اسلامش را پذیرفت، و حتی اعلام کرد که تو برادر، وصی و جانشین منی!.

۸.۲ - ثانیاً:

همان‌گونه که بیان کردیم کمی سن علی ـ علیه‌السلام ـ در آن روز به‌هیچ‌وجه از اهمیت موضوع نمی‌کاهد، به‌ویژه این‌که قرآن در‌باره حضرت یحیی صریحاً می‌فرماید:" وَ آتَیْناهُ الْحُکْمَ صَبِیًّا ما فرمان را به او در حال کودکی دادیم". و در‌باره عیسی ـ علیه‌السلام ـ نیز می‌خوانیم که در حال کودکی به سخن آمد و به آنها که درباره او گرفتار شک و تردید بودند گفت:" إِنِّی عَبْدُ اللَّهِ آتانِیَ الْکِتابَ وَ جَعَلَنِی نَبِیًّاً من بنده خدایم، کتاب آسمانی به من داده، و مرا پیامبر قرار داده است.

۸.۳ - ثالثاً:

این موضوع از نظر تاریخی مسلم نیست که ابوبکر سومین نفری باشد که اسلام را پذیرفته است، بلکه در بسیاری از کتاب‌های تاریخ و حدیث اسلام آوردن گروه دیگری را قبل از او ذکر کرده‌اند.

۸.۴ - سخنی از ابی‌الحدید

به علاوه ابن ابی‌الحدید، از ابو جعفر اسکافی دانشمند معروف اهل سنت (معتزلی) نقل می‌کند، این‌که بعضی می‌گویند:ابوبکر سبقت در اسلام داشته، اگر صحیح باشد؛ چرا خود او در هیچ مورد به این موضوع، بر فضیلت خود استدلال نکرده است. همچنین هیچ یک از هواداران او از صحابه نیز چنین ادعایی را نکرده‌اند".

۸.۵ - سخنی از صاحب کشف المراد

صاحب شرح کشف المراد نیز به این شبهه، این‌گونه پاسخ داده است:"اگر کسی اشکال کند که اسلام آوردن علی بن ابی‌طالب قبل از سن بلوغ بوده و چنین اسلامی پذیرفته نیست، در جوابش خواهیم گفت:

۸.۵.۱ - اولاً:

سن علی هنگام شهادت ۶۵ یا ۶۶ سال بود، در حالی که پیامبر بعد از مبعوث شدن به رسالت ۲۳ سال عمر کرد و علی بعد از رحلت پیامبر، حدود ۳۰ سال زنده بود. در نتیجه علی ـ علیه‌السلام ـ هنگام بعثت پیامبر بین ۱۲ تا ۱۳ سال سن داشت، و بلوغ در این سنین ممکن است. پس علی مصداق فرموده پیامبر خطاب به فاطمه ـ سلام‌الله‌علیها ـ است:"تو را به ازدواج کسی در آرودم که جلوترین در اسلام و عالم ترین مردان است".
[۱۹] ذهبی، تاریخ الاسلام، تحقیق، عمر عبد السلام، ج ۳، ص ۶۳۸، دارالکتاب العربی، بیروت، چاپ دوم، ۱۴۱۳/۱۹۹۳.


۸.۵.۲ - ثانیاً:

گاهی اتفاق می‌افتد که بچه‌ها از نظر عقل و رشد عقلی کامل می‌شوند و به بلوغ فکری می‌رسند، قبل از آن‌که به بلوغ جسمی برسند، در این صورت مکلف به تکالیف شرعی هستند؛ بدین جهت ابو‌حنیفه حکم به صحت اسلام بچه‌ها می‌کند، اگر چنین باشد این حکم دلالت بر کمال و بلوغ بچه دارد.


در این مسئله چند نکته شایان توجه است.

۸.۱ - اولاً:

طبع بچه‌ها به‌گونه‌ای است که تمایل و کشش به سمت محبت پدر و مادر دارند، در این صورت اگر بچه‌ای از پدر و مادر اعراض کند و به‌سوی خدای متعال جذب شود؛ این دلیل و نشانه کمال و بلوغ فکری آن فرزند است.

۸.۲ - ثانیاً:

غریزه بچه‌ها با تفکر و دقت در امور عقلی و تکالیف الاهی چندان تناسب ندارد؛ بلکه متناسب با سرگرمی و بازی است؛ از‌این‌رو روی‌گردانی از آنچه که ملایم با طبع آنهاست و کشش به سمت چیزی که در تضاد با طبع است؛ این خود دلیل بر نهایت کمال آن بچه است؛ و این دلیل بر جلوتر بودن ایمان علی دارد.
[۲۰] سبحانی، جعفر، شرح کشف المراد، ص ۲۲۳، بی‌تا، بی‌جا.



اگر بپذیریم که آیه شریفه " وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرینَ وَ الْأَنْصارِ... "، در شأن امام علی نازل نشد؛ چرا‌که مفسران برای آیه چندین شأن نزول بیان کرده‌اند؛ اما این تعدد شأن نزول مانع از تطبیق آن بر بارزترین و روشن‌ترین مصداق که امام علی ـ علیه‌السلام ـ باشد نخواهد شد. به‌ویژه با دقت در آنچه را که احمد بن حنبل از ابن عباس و سیوطی در الدر المنثور از ابونعیم از ابن عباس نقل کرد است که پیامبر فرمود: هیچ آیه‌ای نازل نشد که در آن "یا ایها الذین آمنوا" باشد، مگر این که علی در رأس آن آیه و امیر آن باشد.
[۲۱] جلال‌الدین، سیوطی، الدر المنثور فی تفسیر المأثور، ج ۱، ص ۱۰۴، کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، قم.
[۲۲] بلاغی نجفی، محمدجواد، آلاء الرحمن فی تفسیر القرآن، ج ۱، ص ۱۱، مؤسسه بعثت، چاپ اول، قم، ۱۴۲۰ق.



اما در‌باره اشکال کلمه جمع و اراده مفرد از آن باید گفت:

۸.۱ - اولاً:

اگر گفته شود که این آیه در شأن امام علی نازل نشده، بلکه از باب جری و تطبیق بر آن حضرت ـ به اعتبار سبقتش در اسلام ـ تطبیق داده شود، دیگر جایی برای طرح این اشکال باقی نمی‌ماند.

۸.۲ - ثانیاً:

حتی اگر معتقد شویم که آیه در شأن امام هم نازل شد، باز اشکالی به این اعتقاد وارد نیست؛ به دلیل این‌که:

۱۱.۲.۱ - ۱. دلیل اول

با وجود دلایل متعدد جایی برای این استبعاد نمی‌ماند.

۱۱.۲.۲ - ۲. دلیل دوم

این استعمال یعنی اطلاق صیغه جمع بر یک فرد یا دو فرد، چیز تازه‌ای نیست؛ زیرا چه در قرآن و چه در غیر آن در ادبیات عرب و غیر عرب فراوان استعمال شده است؛ یعنی لفظ جمع آورده می‌شود و از آن یک فرد اراده می‌شود.

۱۱.۲.۳ - نمونه اول

به‌عنوان مثال در قرآن آمده است:" الَّذینَ قالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَکُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزادَهُمْ إیماناً... کسانی که مردم گفتندشان که مردم برای جنگ با شما گرد آمده‌اند، از آنها بترسید، و این سخن بر ایمانشان بیفزود....
‌در این آیه منظور از "ناس" طبق نظر مفسران نعیم بن مسعود است؛ زیرا وی بود که از ابوسفیان در مقابل این‌که مسلمانان را از زیادی جمعیت مشرکان بترساند، مال دریافت کرد.

۱۱.۲.۴ - نمونه دوم

همچنین در آیه دیگر می‌خوانیم:" لَقَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَوْلَ الَّذینَ قالُوا إِنَّ اللَّهَ فَقیرٌ وَ نَحْنُ أَغْنِیاءُ... هر آینه خدا شنید سخن آن کسان را که می‌گفتند:خدا بینواست و ما توانگریم. در این آیه نیز منظور از "الذین" طبق نظر بسیاری از مفسران حی بن اخطب یا فنحاص است.

۱۱.۲.۵ - نمونه سوم

گاهی نیز از باب تعظیم و تکریم بر یک شخص واژه جمع اطلاق می‌شود، چنان‌که در‌باره حضرت ابراهیم آمده است:" إِنَّ إِبْراهیمَ کانَ أُمَّةً قانِتا ابراهیم (به تنهایی) امتی بود مطیع فرمان خدا. در این آیه کلمه "امت" که اسم جمع است بر حضرت ابراهیم اطلاق شده است.

۱۱.۲.۶ - نمونه چهارم

از این قبیل است، قول خدای متعال که می‌فرماید:" یَقُولُونَ لَئِنْ رَجَعْنا إِلَی الْمَدینَة می‌گویند:چون به مدینه بازگردیم، صاحبان عزت ، ذلیلان را از آنجا بیرون خواهند کرد. عزت از آنِ خدا و پیامبرش و مؤمنان است. ولی منافقان نمی‌دانند. در این‌جا نیز مراد از "یقولون" (کسانی که می‌گویند) که جمع است، به اجماع مفسران فرد منافقی به نام ابن ابی است.
از این دست آیات که واژه جمع آورده شده و از آن یک فرد اراده شده باشد، در آیات قرآن فراوان است
[۲۸] سیدمحمد الکاظمی القزوینی، الردٌ علی ردّ السّقیفة، ج ۱، ص ۲۶۹، تصحیح و تعلیق، هیئت محمد امین، مکتبة و مرکز الأمین، قم، چاپ دوم ۲۰۰۲ م.
که در این فرصت مجال بیان بیش از این مقدار نیست.


۱. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج ‌۸، ص ۱۰۳، دار الکتب الاسلامیه، تهران، چاپ اول، ۱۳۷۴ش.    
۲. طبری، ابو جعفر محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک معروف به تاریخ طبری، ج ۲، ص ۳۱۰، تحقیق، محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دار التراث، چاپ دوم، ۱۳۸۷/۱۹۶۷.    
۳. طبری، ابو جعفر محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک معروف به تاریخ طبری، ج ۲، ص ۳۱۰، تحقیق، محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دار التراث، چاپ دوم، ۱۳۸۷/۱۹۶۷.    
۴. طبری، ابو جعفر محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک معروف به تاریخ طبری، ج ۲، ص ۳۱۰، تحقیق، محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دار التراث، چاپ دوم، ۱۳۸۷/۱۹۶۷.    
۵. ابن اثیر، عزالدین ابو الحسن، الکامل فی التاریخ، ج ۲، ص ۵۷، بیروت، دار صادر، ۱۳۸۵/۱۹۶۵.    
۶. احمد بن حنبل، مسند، ح ۱۸۴۷۸، نقل از نرم افزار المکتبة الشاملة.
۷. ترمذی، سنن، ح ۴۱۰۰، نقل از نرم افزار المکتبة الشاملة.
۸. ابن سعد، محمد بن سعد بن منیع الهاشمی البصری، الطبقات الکبری، ج ‌۳، ص ۱۵، تحقیق، محمد عبدالقادر عطا، باب (ذکر اسلام علی و صلاته)، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، ۱۴۱۰/۱۹۹۰.    
۹. قرطبی، محمد بن أحمد، (تفسیر قرطبی) الجامع لاحکام القرآن، ج ۸، ص ۲۳۵، ناصر خسرو، تهران، چاپ اول، ۱۴۰۶ ق.    
۱۰. ابن عبدالبر، أبوعمر یوسف بن عبد الله، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج ‌۳، ص ۱۰۹۲، تحقیق، علی محمد البجاوی، بیروت، دار الجیل، چاپ اول، ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
۱۱. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج ‌۸، ص ۱۰۴، دار الکتب الاسلامیه، تهران، چاپ اول، ۱۳۷۴ش.    
۱۲. بحرانی، سیدهاشم، البرهان فی تفسیر القرآن، ج ‌۲، ص ۸۲۹، مؤسسه بعثت، تهران، چاپ اول، ۱۴۱۶ ق.
۱۳. بحرانی، سیدهاشم، البرهان فی تفسیر القرآن، ج ‌۲، ص ۸۳۳، مؤسسه بعثت، تهران، چاپ اول، ۱۴۱۶ ق.
۱۴. بحرانی، سیدهاشم، البرهان فی تفسیر القرآن، ج ‌۲، ص ۸۳۳، مؤسسه بعثت، تهران، چاپ اول، ۱۴۱۶ ق.
۱۵. این سخن را فخر رازی در تفسیرش ذیل آیه فوق آورده است.
۱۶. مریم (۱۹)، آیه ۱۲.    
۱۷. مریم (۱۹)، آیه ۳۰.    
۱۸. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج ‌۸، ص ۱۰۰ ۱۰۷ (با تلخیص و ویرایش)، دار الکتب الاسلامیه، تهران، چاپ اول، ۱۳۷۴ش.    
۱۹. ذهبی، تاریخ الاسلام، تحقیق، عمر عبد السلام، ج ۳، ص ۶۳۸، دارالکتاب العربی، بیروت، چاپ دوم، ۱۴۱۳/۱۹۹۳.
۲۰. سبحانی، جعفر، شرح کشف المراد، ص ۲۲۳، بی‌تا، بی‌جا.
۲۱. جلال‌الدین، سیوطی، الدر المنثور فی تفسیر المأثور، ج ۱، ص ۱۰۴، کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، قم.
۲۲. بلاغی نجفی، محمدجواد، آلاء الرحمن فی تفسیر القرآن، ج ۱، ص ۱۱، مؤسسه بعثت، چاپ اول، قم، ۱۴۲۰ق.
۲۳. آل‌عمران (۳)، آیه ۱۷۳.    
۲۴. آل‌عمران (۳)، آیه ۱۸۱.    
۲۵. نحل (۱۶)، آیه ۱۲۰.    
۲۶. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج ‌۲، ص ۵۵۸، دار الکتب الاسلامیه، تهران، چاپ اول، ۱۳۷۴ش.    
۲۷. منافقون (۶۳)، آیه ۸.    
۲۸. سیدمحمد الکاظمی القزوینی، الردٌ علی ردّ السّقیفة، ج ۱، ص ۲۶۹، تصحیح و تعلیق، هیئت محمد امین، مکتبة و مرکز الأمین، قم، چاپ دوم ۲۰۰۲ م.



پایگاه اسلام کوئیست.    






جعبه ابزار