• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

رعب

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



کلیدواژه: رعب، ترس، جنگ بدر، جنگ احزاب، کافران.
پرسش: آیا مفهوم رعب در سورۀ انفال آیۀ ۱۲ و در سورۀ احزاب آیۀ ۲۶، با هم هماهنگی دارند و این دو با هم سازگارند؟ و چرا در سورۀ آل عمران آیۀ ۱۵۱ به صیغۀ جمع فرمود؟ آیا به دلیل تفاوت «سألقی» و «سنلقی» و هماهنگی با «قذف» می‌باشد؟
پاسخ: رعب در هر سه آیه به یک معناست؛ اما زمان القای رعب و ترس و همچنین مرعوبین یعنی کسانی که رعب و ترس بر آنان غلبه کرد، از نظر مصداق، زمانی و گروهی یکی نیستند؛ گاهی مشرکان و کفار قریش هستند -در روز احد- و گاهی پیمان شکنان و یهودیان بنی قریظه هستند؛ پس از جنگ خندق و هنگام محاصره توسط مسلمانان و تعبیر به صیغه‌های مختلف نیز از باب التفات به جهت بلاغت در گفتار است.



برای رسیدن به جواب این پرسش، ضروری است ابتدا نگاهی گذرا به آیات مطرح شده داشته باشیم، آن‌گاه به تفاوت تعابیر بپردازیم.

۱.۱ - ۱. سوره انفال، آیه ۱۲

آیۀ « إِذْ یُوحی‌ رَبُّکَ إِلَی الْمَلائِکَةِ أَنِّی مَعَکُمْ فَثَبِّتُوا الَّذینَ آمَنُوا سَأُلْقی‌ فی‌ قُلُوبِ الَّذینَ کَفَرُوا الرُّعْبَ فَاضْرِبُوا فَوْقَ الْأَعْناقِ وَ اضْرِبُوا مِنْهُمْ کُلَّ بَنانٍ ». این آیه در جنگ بدر نازل شد. خداوند به ملائکه‌هایی که برای یاری اهل بدر فرستاده بود وحی نمود، من یاور شما هستم، مسلمانان را در جنگ با کفار ثابت قدم نمایید و به آنان بگویید من در دل‌های کافران قریش ترس و وحشت می‌اندازم. این وعدۀ الاهی به اهل ایمان سبب شد تا دل‌های مؤمنان قوی گردد و امنیتی از جانب خداوند برای آنها حاصل شود.
[۲] ثقفی تهرانی، محمد، تفسیر روان جاوید، ج ۲، ص ۵۱۶، انتشارات برهان، تهران، چاپ سوم، ۱۳۹۸ ق.


۱.۲ - ۲. سوره احزاب، آیه ۲۶

آیۀ « وَ أَنْزَلَ الَّذینَ ظاهَرُوهُمْ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ مِنْ صَیاصیهِمْ وَ قَذَفَ فی‌ قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ فَریقاً تَقْتُلُونَ وَ تَأْسِرُونَ فَریقاً »،
در مورد یهودیان قبیلۀ بنی‌قریظه است. آنان در جنگ "احزاب" که بین مسلمانان و مشرکان عرب رخ داد، پیمان خود را شکستند، به مشرکان عرب پیوستند و به روی مسلمانان شمشیر کشیدند. صبح شبی که پیامبر ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ از جنگ خندق به مدینه برگشت، جبرئیل ـ علیه‌السلام ـ بر او نازل شد و گفت:یا رسول اللَّه فرشتگان سلاح خود را زمین نگذاشتند و خداوند با تأکید امر فرموده است که به جانب بنی قریظه بروید و من قصد آنها را دارم. سپس پیامبر ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ به مسلمانان فرمود: هر‌چه زودتر حرکت کنند و نماز عصر را به‌جا نیاورند، مگر در محل بنی‌قریظه. بنابراین آنها را مدت ۲۵ شبانه‌روز محاصره کردند تا کار بر آنها سخت شد و ناگزیر از قلعه و حصار فرود آمدند و به حکمیت سعد بن معاذ رضایت دادند.

۱.۳ - ۳. سوره آل عمران، آیه ۱۵۱

آیۀ « سَنُلْقی‌ فی‌ قُلُوبِ الَّذینَ کَفَرُوا الرُّعْبَ بِما أَشْرَکُوا بِاللَّهِ ما لَمْ یُنَزِّلْ بِهِ سُلْطاناً وَ مَأْواهُمُ النَّارُ وَ بِئْسَ مَثْوَی الظَّالِمینَ »، خبر از القای ترس در دل کفار قریش بعد از شکست در جنگ احد می‌دهد؛ چون ابوسفیان و لشکرش بعد از واقعه احد، رو به مکه نهادند، در راه گفت: برگشتن ما خطا بود، چه آنها جمعی اندک، و اکثر متفرق و مجروح و مقتول گشته، باید مراجعت و به یکبار حمله کنیم و آنها را مستأصل گردانیم. پس قصد مراجعت کردند. حق تعالی ترس را در دل آنها وارد نموده، نتوانستند برگردند و قبل از این‌که چنین تصمیم و انصراف انجام گیرد، خدای متعال به پیامبر ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ این جریان را خبر داده.
[۷] حسینی، شاه عبدالعظیمی، حسین بن احمد، تفسیر اثنا عشری، ج ۲، ص ۲۷۳، انتشارات میقات، تهران، چاپ اول، ۱۳۶۳ ش.



برخی از مفسران می‌گویند: انداختن رعب و وحشت در دل کفار در روز جنگ احد اتفاق افتاد و سبب شد کفار و مشرکان ، بدون دلیل، جنگ را ترک کنند و برگردند، در حالی که از جهت قدرت و نفرات بر مسلمانان برتری داشتند.
[۸] حقی بروسوی، اسماعیل، تفسیر روح البیان، ج ۲، ص ۱۰۹، دارالفکر، بیروت.
[۱۰] حائری تهرانی، میرسیدعلی، مقتنیات الدرر و ملتقطات الثمر، ج ۲، ص ۲۸۵، دار الکتب الاسلامیه، تهران، ۱۳۷۷ ش.

اکنون پس از بیان معنا و تفسیر آیه‌های یاد شده، هرچند به صورت فشرده و خلاصه، بررسی برخی از مفردات آنها برای شفاف‌تر شدن پاسخ، ضروری به نظر می‌رسد. بدین منظور واژه‌هایی؛ مانند «رعب»، «القا»، «قذف» را بررسی، آ‌ن‌گاه دلیل تعابیر مختلف در آیات، بیان و روشن می‌شود.


اهل لغت، «رعب» را به معنای خوف و ترس؛
[۱۱] مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج ۴، ص ۱۵۷، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران، ۱۳۶۰ ش.

«القا» را به معنای انداختن هر چیزی به محلی که در دید است، معنا کرده‌اند. و سپس اسم شده برای مطلق انداختن.
[۱۳] راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، تحقیق، داودی، صفوان عدنان، ص ۷۴۵ ؟؟؟، دارالعلم الدار الشامیة، دمشق، بیروت، چاپ اول، ۱۴۱۲ ق.
و «قذف» را نیز رمی و انداختن، ترجمه نموده اند.
[۱۴] مهیار، رضا، فرهنگ ابجدی عربی- فارسی، ص ۶۳؛ التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج ۹، ص ۲۱۷.



مفسران نیز «القا» را به «قذف»، یعنی «انداختن»
[۱۵] طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج ۲، ص ۸۵۸ ؟؟؟، انتشارات ناصر خسرو، تهران، ۱۳۷۲ ش.
[۱۶] حقی بروسوی، اسماعیل، تفسیر روح البیان، ج ۲، ص ۱۰۸، دارالفکر، بیروت.

و قذف را به القا تفسیر نمودند. «سالقی» و «سنلقی» را به «سأقذف» و «سنقذف» تفسیر کردند.
[۱۸] طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج ۲، ص ۸۵۸ ؟؟؟، انتشارات ناصر خسرو، تهران، ۱۳۷۲ ش.



بنابراین قذف و القا در آیات یاد شده به یک معنا استعمال شده اند، البته معنای حقیقی کلمۀ «القا» که از باب افعال بوده، انداختن جسم است و در این‌جا که می‌فرماید: ترس و هراس را ـ که جسم نیستند ـ در دل‌های کفار می اندازیم، معنای مجازی آن مورد نظر است.
[۱۹] نجفی خمینی، محمدجواد، تفسیر آسان، ج ۳، ص ۳۳، انتشارات اسلامیه، تهران، چاپ اول، ۱۳۹۸ ق.



برخی از مفسران گفته‌اند:رعب، عبارت است از خوفی که فراگیر باشد و این باید از خارج رسیده و احاطه پیدا کند و این خصوصیت از توان ملائکه و انسان‌ها بیرون است؛ بلکه باید از شخصی باشد که خود محیط و قادر مطلق است؛ از‌این‌رو خداوند آن را به خود نسبت داده و به تعبیر سألقی، بیان نموده است؛ و به همین دلیل در آیه ۱۵۱ آل‌عمران نیز فرموده است:« سَنُلْقِی فِی قُلُوبِ الَّذِینَ کَفَرُوا الرُّعْبَ ».
[۲۰] مصطفوی، حسن، تفسیر روشن، ج ۹، ص ۲۹۵، مرکز نشر کتاب، تهران، چاپ اول، ۱۳۸۰ ش.



البته چون در آیه ۱۲ سوره انفال طرف خطاب ملائکه هستند، خداوند تعبیر به «سالقی» فرمود؛ یعنی توسط ملائکه در دل آنها رعب خواهیم انداخت که حتی به صورت مجاز هم نباشد؛ اما در آیه ۱۵۱ سوره آل‌عمران خطاب به مؤمنان است که به‌صورت «سنلقی» آمده است که خداوند به‌وسیله اسباب خود به مسلمانان تسلای خاطر می‌دهد و در دل‌های مشرکان بیم و هراس می‌افکند، اگر‌چه در تمام این موارد همه کاره خداست.


در این آیات، این هنرنمایی از حضرت حق تعالی ظاهر شده است که در یکی صیغۀ مفرد مذکر مغایب،
[۲۱] قذف.
در دیگری صیغۀ متکلم وحده،
[۲۲] سألقی.
و در سومی صیغۀ متکلم مع الغیر
[۲۳] سنلقی.
را به کار برده است. و این از باب التفات می‌باشد.
[۲۴] جمعی از اساتید حوزه، جواهر البلاغه، ص ۱۹۲، انتشارات مرکز مدیریت حوزۀ علمیۀ قم، چاپ پنجم، ۱۳۸۶ ش. «در علم معانی که یکی از اقسام و مصادیق علم بیان به‌طور مطلق است و در چگونگی بلاغت در کلام سخن می‌گوید، ذکر شده است که بلاغت مطابقت کلام با مقتضای حال است و می گوید مقتضای حال براساس مقتضای ظاهر جاری می شود؛ ولی گاهی گوینده نکته‌هایی را در نظر می گیرد و از مقتضای ظاهر به خلاف مقتضای ظاهر عدول می کند که این عدول نیز مقتضای حال است و یکی از این موارد، التفات است و آن این که گوینده برای مقتضیات و مناسبت هایی از تکلم یا خطاب یا غیبت به یکی دیگر از آنها است منتقل می‌شود تا هنرنمایی در گفتار شود و شنونده از یکنواختی سخن خسته نشود».


۸.۱ - دیدگاه برخی مفسران

برخی از مفسران نیز به این نکته اشاره کردند و بیان نمودند که عدول از صیغۀ مغایب (سیلقی) و تعبیر به صیغۀ متکلم (سنلقی) از سوی حضرت حق، برای بلاغت و از باب التفات است.
[۲۵] صافی، محمود بن عبدالرحیم، الجدول فی اعراب القرآن، ج ۴، ص ۳۳۴، دار الرشید مؤسسة الإیمان، بیروت، چاپ چهارم، ۱۴۱۸ ق.
[۲۶] درویش، محیی الدین، اعراب القرآن و بیانه، ج ۲، ص ۷۱، دارالارشاد، سوریه، چاپ چهارم، ۱۴۱۵ ق.



نتیجه این‌که رعب در هر سه آیه به یک معناست؛ اما زمان القای رعب و ترس و همچنین مرعوبین یعنی کسانی که رعب و ترس بر آنان غلبه کرد، از نظر مصداق، زمانی و گروهی یکی نیستند؛ گاهی مشرکان و کفار قریش هستند ـ در روز احد ـ و گاهی پیمان شکنان و یهودیان بنی‌قریظه هستند؛ پس از جنگ خندق و هنگام محاصره توسط مسلمانان و تعبیر به صیغه‌های مختلف نیز از باب التفات به جهت بلاغت در گفتار است.


۱. انفال (۸)، آیه ۱۲؛ «و (به یاد آر) موقعی را که پروردگارت به فرشتگان وحی کرد:«من با شما هستم کسانی را که ایمان آورده‌اند، ثابت قدم دارید! به‌زودی در دل‌های کافران ترس و وحشت می‌افکنم ضربه‌ها را بر بالاتر از گردن (بر سرهای دشمنان) فرود آرید! و همه انگشتانشان را قطع کنید»!    
۲. ثقفی تهرانی، محمد، تفسیر روان جاوید، ج ۲، ص ۵۱۶، انتشارات برهان، تهران، چاپ سوم، ۱۳۹۸ ق.
۳. احزاب (۳۳)، آیه ۲۶؛ «و خداوند گروهی از اهل کتاب (یهود) را که از آنان (مشرکان عرب) حمایت کردند، از قلعه‌های محکمشان پایین کشید و در دل‌هایشان رعب افکند (و کارشان به‌جایی رسید که) گروهی را به قتل می‌رساندید و گروهی را اسیر می‌کردید»!    
۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر جوامع الجامع، ج ۳، ص ۳۱۱ و۳۱۰، انتشارات دانشگاه تهران و مدیریت حوزه علمیه قم، تهران، چاپ اول، ۱۳۷۷ ش.    
۵. مکارم، شیرازی ناصر، تفسیر نمونه، ج ۱۷، ص ۲۶۹، دار الکتب الإسلامیة، تهران، ۱۳۷۴ ش.    
۶. آل عمران (۳)، آیه ۱۵۱؛ «به‌زودی در دل‌های کافران، به‌خاطر این‌که بدون دلیل، چیزهایی را برای خدا همتا قرار دادند، رعب و ترس می‌افکنیم و جایگاه آنها، آتش است و چه بد جایگاهی است جایگاه ستمکاران»!    
۷. حسینی، شاه عبدالعظیمی، حسین بن احمد، تفسیر اثنا عشری، ج ۲، ص ۲۷۳، انتشارات میقات، تهران، چاپ اول، ۱۳۶۳ ش.
۸. حقی بروسوی، اسماعیل، تفسیر روح البیان، ج ۲، ص ۱۰۹، دارالفکر، بیروت.
۹. طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ۴، ص ۴۳، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ ق.    
۱۰. حائری تهرانی، میرسیدعلی، مقتنیات الدرر و ملتقطات الثمر، ج ۲، ص ۲۸۵، دار الکتب الاسلامیه، تهران، ۱۳۷۷ ش.
۱۱. مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج ۴، ص ۱۵۷، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران، ۱۳۶۰ ش.
۱۲. طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، ج ۲، ص ۷۱، کتابفروشی مرتضوی، تهران، ۱۳۷۵ ش.    
۱۳. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، تحقیق، داودی، صفوان عدنان، ص ۷۴۵ ؟؟؟، دارالعلم الدار الشامیة، دمشق، بیروت، چاپ اول، ۱۴۱۲ ق.
۱۴. مهیار، رضا، فرهنگ ابجدی عربی- فارسی، ص ۶۳؛ التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج ۹، ص ۲۱۷.
۱۵. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج ۲، ص ۸۵۸ ؟؟؟، انتشارات ناصر خسرو، تهران، ۱۳۷۲ ش.
۱۶. حقی بروسوی، اسماعیل، تفسیر روح البیان، ج ۲، ص ۱۰۸، دارالفکر، بیروت.
۱۷. طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ‌۱۶، ص ۲۹۱، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ ق.    
۱۸. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج ۲، ص ۸۵۸ ؟؟؟، انتشارات ناصر خسرو، تهران، ۱۳۷۲ ش.
۱۹. نجفی خمینی، محمدجواد، تفسیر آسان، ج ۳، ص ۳۳، انتشارات اسلامیه، تهران، چاپ اول، ۱۳۹۸ ق.
۲۰. مصطفوی، حسن، تفسیر روشن، ج ۹، ص ۲۹۵، مرکز نشر کتاب، تهران، چاپ اول، ۱۳۸۰ ش.
۲۱. قذف.
۲۲. سألقی.
۲۳. سنلقی.
۲۴. جمعی از اساتید حوزه، جواهر البلاغه، ص ۱۹۲، انتشارات مرکز مدیریت حوزۀ علمیۀ قم، چاپ پنجم، ۱۳۸۶ ش. «در علم معانی که یکی از اقسام و مصادیق علم بیان به‌طور مطلق است و در چگونگی بلاغت در کلام سخن می‌گوید، ذکر شده است که بلاغت مطابقت کلام با مقتضای حال است و می گوید مقتضای حال براساس مقتضای ظاهر جاری می شود؛ ولی گاهی گوینده نکته‌هایی را در نظر می گیرد و از مقتضای ظاهر به خلاف مقتضای ظاهر عدول می کند که این عدول نیز مقتضای حال است و یکی از این موارد، التفات است و آن این که گوینده برای مقتضیات و مناسبت هایی از تکلم یا خطاب یا غیبت به یکی دیگر از آنها است منتقل می‌شود تا هنرنمایی در گفتار شود و شنونده از یکنواختی سخن خسته نشود».
۲۵. صافی، محمود بن عبدالرحیم، الجدول فی اعراب القرآن، ج ۴، ص ۳۳۴، دار الرشید مؤسسة الإیمان، بیروت، چاپ چهارم، ۱۴۱۸ ق.
۲۶. درویش، محیی الدین، اعراب القرآن و بیانه، ج ۲، ص ۷۱، دارالارشاد، سوریه، چاپ چهارم، ۱۴۱۵ ق.



پایگاه اسلام کوئیست.    


رده‌های این صفحه : تفسیر | قرآن شناسی | واژگان قرآنی




جعبه ابزار