• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

عدم قیام امام حسین در زمان معاویه

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



کلیدواژه: معصومین، حکومت، معاویه، امام حسین، کوفیان، قیام.


پرسش: چرا امام حسین (علیه‌السّلام) در زمان معاویه قیام نکرد؟


پاسخ: در پاسخ به علت قیام نکردن امام حسین (علیه‌السّلام) در زمان معاویه، به مواردی می‌توان اشاره نمود: ۱- احترام امام حسین (علیه‌السّلام) به پیمان برادر و امام خود. ۲- فرار معاویه از رویارویی خونین با امام حسین (علیه‌السّلام) به جهت واهمه و هراسی که از تبعات آن داشت. ۳- معاویه سیاست مدار ماهری بود و جانب ظاهر را تا حدودی نگاه داشته و فساد درونی دستگاه حکومتش چندان بر عوام هویدا نشده بود. ۴- در صورت پیش دستی امام حسین (علیه‌السّلام) به قیام در زمان معاویه، این امکان برای معاویه بود تا آثار نهضت حسینی (علیه‌السّلام) را لوث نموده و با تبلیغات نافذ و گسترده‌ای که داشت، خود را محق جلوه دهد. ۵- عدم اعلام حمایت مردمی گسترده از امام حسین (علیه‌السّلام) در زمان معاویه.






در پاسخ به علت قیام نکردن امام حسین (علیه‌السّلام) در زمان معاویه، به مواردی می‌توان اشاره نمود:
۱. احترام امام (علیه‌السّلام) به پیمانی که برادر و امامش، امام حسن مجتبی (علیه‌السّلام) در زمان حیات خود با معاویه بسته بود و معاویه تظاهر به احترام به آن پیمان می‌کرد.
۲. فرار معاویه از رویارویی خونین با امام حسین (علیه‌السّلام) به جهت واهمه و هراسی که از تبعات آن داشت و پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به نابودی حکومت بنی امیه، پس از شهادت امام حسین (علیه‌السّلام) خبر داده بودند و معاویه از تحقق آن وعده هراس داشت، لذا دیگران را نیز به احتراز از این امر وصیت کرد، اما یزید جوان و مغرور و مست حکومت، به وصیت پدرش عمل نکرد و از همان روز اول حکومتش، خود را رو در روی امام حسین (علیه‌السّلام) قرار داد و کمر به قتل او بست.
۳. معاویه سیاست مدار ماهری بود و جانب ظاهر را تا حدودی نگاه داشته و فساد درونی دستگاه حکومتش چندان بر عوام هویدا نبود، لکن یزید جوانی خام و بی تجربه بود که فساد و غوطه ور بودنش در هوسرانی و شهوت و میمون و سگ بازی و...، بر خاص و عام هویدا بود و جای انکار برای احدی نمانده بود و سکوت امام (علیه‌السّلام) در نزد عوام به منزله تایید او به حساب می‌آمد و این به معنای نابودی اصل و ریشه اسلام بود.
۴. در صورت پیش دستی امام (علیه‌السّلام) به قیام در زمان معاویه، این امکان برای معاویه بود تا آثار نهضت حسینی (علیه‌السّلام) را لوث نموده و با تبلیغات نافذ و گسترده‌ای که داشت، خود را محق جلوه دهد، لکن مشاهده شد که یزید از این امر (لوث کردن اهداف عاشورا) عاجز ماند و دیری نپایید که دودمانش بر باد رفت.
۵. عدم اعلام حمایت مردمی گسترده از امام (علیه‌السّلام) در زمان معاویه از دیگر عوامل به شمار می‌آید. در حالی که در زمان یزید، هزاران دعوت نامه از جانب کوفیان برای امام (علیه‌السّلام) ارسال شد که ایشان را به قیام تشویق نموده و به حمایت خود دلگرم کردند و اگر امام (علیه‌السّلام) به سمت عراق برای اجابت به این جمعیت انبوه خارج نمی‌شدند، از نظر عوام به منزله ترس و یا بی تفاوتی امام (علیه‌السّلام) نسبت به جنایات بنی امیه از یکسو و اهمال در پاسخ‌گویی به تقاضای مردم از سوی دیگر، تلقی می‌شد و تبعات آن جبران ناپذیر بود.


وضعیت حکومت و موضع گیری مردم و موقعیت امام حسین (علیه‌السّلام) با حکومت در زمان معاویه با زمان یزید از جهات عدیده‌ای متفاوت بود که اهم آن از این قرار است:

۲.۱ - احترام به پیمان برادر

امام حسن مجتبی (علیه‌السّلام) در زمان حیات و دوران امامتشان، هنگامی که از یاری مردم در جنگ با معاویه مایوس گشته و فرماندهی لشکر ایشان (علیه‌السّلام) توسط معاویه به واسطه تطمیع یا تهدید، از جنگ کناره‌گیری کردند، برای حفظ اسلام و کیان جامعه اسلامی و حفظ جان یاران باقی مانده و امتحان و اتمام حجت بر معاویه و مردم، تن به صلحی ناخواسته دادند. گرچه مفاد صلحنامه اموری بود که جنگ به خاطر آنها پیگیری می‌شد، از جمله:
الف. ممنوعیت معاویه از اذیت و آزار علویان؛
ب. شروط مالی، از جمله برگرداندن حقوق مالیه غصب شده، به علویان و انصار و خواص امام علی (علیه‌السّلام)؛
ج. منع معاویه از سب و لعن امام علی بن ابی طالب (علیه‌السّلام) در مجامع عمومی؛
د. منع معاویه از استفاده از لقب « امیرالمؤمنین » برای خود؛
هـ. منع او از تعیین جانشینی برای خود مثل یزید و...
[۱] امین عاملی، سید محسن، امام حسن و امام حسین، ص۵۴.
[۲] امین عاملی، سید محسن، امام حسن و امام حسین، ص۷۰.

امام حسین (علیه‌السّلام) پس از شهادت امام حسن (علیه‌السّلام)، به احترام پیمانی که آن امام همام در شرایط زمانی خاص با معاویه بسته بودند، از درگیری مستقیم و خونین با معاویه اجتناب می‌نمودند؛
[۳] امین عاملی، سید محسن، امام حسن و امام حسین، ص۱۴۸.
و به اقدامات امام و برادر خویش احترام می‌گذاشتند لکن پس از مرگ معاویه، جایی برای احترام به این پیمان باقی نماند؛ زیرا با شهادت امام حسن (علیه‌السّلام) و مرگ طرف دوم پیمان نامه، مدت قرارداد به اتمام رسید.

۲.۲ - پرهیز معاویه از رویارویی علنی

معاویه، خود نیز از رویارویی خونین با حسنین (علیه‌السّلام) فرار می‌کرد و از تبعات ریخته شدن خون آن بزرگواران واهمه داشت و برای حفظ حکومت خود، ناچار به تحمل وجود آن دو بزرگوار بود، و دیگران را نیز از رویارویی علنی منع می‌کرد و از تبعات آن بر حذر می‌داشت، لذا حتی در جریان گرفتن بیعت برای یزید به عنوان خلیفه پس از خود، در مورد امام حسین (علیه‌السّلام) متوسل به زور و شمشیر نگشت و به یزید هم سفارش کرد که از این امر پرهیز نماید، لکن یزید چون جوانی خام و بی تجربه و مغرور بود به این وصیت عمل نکرد و در اولین روزهای خلافتش به حاکم مدینه دستور داد که یا از حسین (علیه‌السّلام) بیعت بگیرد و یا سر او را از تن جدا کند.
و این شیوه یزید بود که سبب رویارویی مستقیم و خونین او با امام حسین (علیه‌السّلام) گردید؛ زیرا امام (علیه‌السّلام) حتی به قیمتی که در کربلا پرداخت، حاضر به بیعت با یزید نگردید. و همین عمل ناپخته یزید، سبب شد که دودمان آل ابوسفیان بر باد رود.
[۴] محدثی، جواد، فرهنگ عاشورا، ص۲۷ -۳۸.
[۵] محدثی، جواد، فرهنگ عاشورا، ص۴۲۸ -۴۳۰.


۲.۳ - مخفی بودن فساد معاویه

معاویه سیاست مدار ماهری بود و جانب ظاهر را در مجامع عمومی نگاه می‌داشت و فساد درونی او و حکومتش بر عوام مخفی مانده بود و مردم او را مسلمان و خلیفه رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) می‌انگاشتند و مروج اسلام به حساب می‌آوردند، لکن یزید این مهارت را نداشت و فساد و شهوت رانی و بولهوسی او بر خاص و عام روشن‌تر از آفتاب بود و علنا اظهار کفر و الحاد و افتخار به شرک پدران و اجدادش می‌کرد و برای پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نیز هیچ احترامی را نگه نمی‌داشت، لذا ادامه وضعیت صلح در زمان یزید، به معنای تایید آن همه فساد آشکار و در نتیجه انحراف بیشتر عامه مردم بود و ادامه حکومت یزید به منزله وداع با اسلام و نابودی شریعت به حساب می‌آمد.
[۶] محدثی، جواد، فرهنگ عاشورا، ص۴۸۲ -۴۸۴.
[۷] امین عاملی، سید محسن، امام حسن و امام حسین، ص۲۷۶-۲۸۲.


۲.۴ - فساد علنی یزید

قبلا اشاره شد که معاویه با زرنگی خاصی از رویارویی با امام حسین (علیه‌السّلام) اجتناب می‌کرد، حال اگر امام (علیه‌السّلام) در زمان معاویه، پیش دستی نموده و از جانب ایشان قیامی شروع می‌شد، برای معاویه، به واسطه تبلیغات گسترده و نافذی که داشت، این امکان وجود داشت تا قیافه حق به جانب به خود گرفته و مردم را فریفته و آثار نهضت حسینی (علیه‌السّلام) را لوث نموده و واقعه را به نفع خود پایان بخشد و حکومت بنی امیه استمرار بیشتری بیابد. اما از آن جا که یزید، فسادش آشکار و تجربه سیاسی‌اش اندک بود، خود در مقابله با امام (علیه‌السّلام) پیش دستی کرد و پس از شهادت امام حسین (علیه‌السّلام) و یارانش نیز این فرصت و این مهارت را نداشت تا آثار نهضت را محو نماید و هر چه در این راه بیشتر کوشید، تاثیری وارونه داشت و بر روشنگری مردم بیشتر افزود و بیشتر خود را رسوا نمود تا بالاخره حکومت آل امیه را به نابودی کشانید. این تفاوت فاحش بین این دو حاکم و سیاست مدار، امری نبود که بر امامی دور اندیش مثل امام حسین (علیه‌السّلام) مخفی باشد.

۲.۵ - دعوت علنی مردم کوفه

در زمان معاویه، از طرف مردم، دعوت علنی و فراگیری برای قیام و استمداد از امام (علیه‌السّلام) برای مبارزه با ظلم و فسادهای امویان صورت نگرفت و اعلام حمایت‌ها و دعوت‌های محدوده که ابراز می‌شد، برای مبارزه با سیاست‌های نیرنگ بازی چون معاویه، کافی نبود، لکن پس از مرگ معاویه، با به حکومت رسیدن یزید و آشفته شدن وضعیت اداره بلاد اسلامی، مردم کوفه به خروش آمده و هزاران نامه امضا شده که با شترها حمل می‌شدند، به خدمت امام حسین (علیه‌السّلام) فرستاده شد و از ایشان برای رهبری قیام بر علیه امویان و اداره امت اسلامی دعوت رسمی و علنی به عمل آمد.
پس از مرگ معاویه و مردن طرف قرارداد صلح، و به حکومت رسیدن شخصی ظاهر الفساد چون یزید، و با حصول این تقاضای گسترده از جانب مردم، جایی برای عدم قیام امام حسین (علیه‌السّلام) و عدم اجابت درخواست مردم باقی نماند و اگر امام (علیه‌السّلام) این دعوت را اجابت نمی‌کردند و به جانب عراق حرکت نمودند، - در نظر عوام - این عمل به منزله بی اعتنایی به سرنوشت امت اسلامی و سرانجام دین اسلام و بی اعتنایی به دادخواست مظلومان برای مبارزه با فساد و ظلم گذاشته می‌شد و تبعات آن جبران ناپذیر بود، اما آن خروج امام (علیه‌السّلام) در ایام حج به طور علنی و آشکار و آن وقایع جگرسوز عاشورا و عملیات شنیع امویان با کشته‌های آل رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و اسیران آن خاندان، ماهیت حکومت امویان را بر همگان هویدا نمود، به گونه‌ای که حجت را بر تمامی حقیقت جویان و حق طلبان در طول تاریخ از آن زمان تاکنون و تا دنیا، دنیا است، تمام کرد و جایی برای تحریف تاریخ خلفای غاصب باقی نگذاشت و هر چه خصم در محو آثار آن بیشتر می‌کوشد، ثمرات آن نهضت؛ یعنی احیای شریعت ناب محمدی (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) تا روز قیامت، بیشتر چشمگیر می‌شود و به راستی امام حسین (علیه‌السّلام) با قیامش چراغ هدایت و کشتی نجات امت اسلامی گردید و اینک بر ما است که زینب وار (سلام‌الله‌علیها) و سجادگونه (علیه‌السّلام) از زحمات ائمه (علیه‌السّلام) پاس بداریم و مرام آنان را در سوگواری‌ها و سایر مراسم‌های مذهبی به دنیای طالب حق و حقیقت بنمایانیم.


بلاذری، انساب الاشراف، ج۲.
ابن عساکر، تهذیب تاریخ دمشق، ج۲.
مجلسی، بحارالانوار، ج۴۴.
ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۳.
ابن قتیبة دینوری، الامامة و السیاسة.
شیخ مفید، الارشاد.
یعقوبی، تاریخ یعقوبی.
مسعودی، مروج الذهب.
اصفهانی، مقاتل الطالبین.
آل یاسین، محمد حسن، الامام الحسن بن علی (علیه‌السّلام).


۱. امین عاملی، سید محسن، امام حسن و امام حسین، ص۵۴.
۲. امین عاملی، سید محسن، امام حسن و امام حسین، ص۷۰.
۳. امین عاملی، سید محسن، امام حسن و امام حسین، ص۱۴۸.
۴. محدثی، جواد، فرهنگ عاشورا، ص۲۷ -۳۸.
۵. محدثی، جواد، فرهنگ عاشورا، ص۴۲۸ -۴۳۰.
۶. محدثی، جواد، فرهنگ عاشورا، ص۴۸۲ -۴۸۴.
۷. امین عاملی، سید محسن، امام حسن و امام حسین، ص۲۷۶-۲۸۲.



پایگاه اسلام کوئست، برگرفته از مقاله «عدم قیام امام حسین در زمان معاویه»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۲/۶.    



جعبه ابزار