ناکامی مستضعفان
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: مستضعف،
خدا،
عدل.
پرسش: گرفتاری و ناکامی مستضعفانی چون کودکان و دیوانگان، چه حکمتی دارد؟
در طول تاریخ، بسیاری بودهاند و هستند که به دلایل گوناگون، پیام خداوند به آنها نرسیده و یا به اقتضای خلقتشان نتوانستهاند مسئولیتپذیر باشند تا با عمل کردن به وظیفه خود، هدف مورد نظر از آفرینش را برای خود، رقم بزنند. کودکان بیپناه، عقبماندههای ذهنی و دیوانگان، مصادیق بارز اینگونه انسانها هستند. ناکامیهای اینگونه افراد (که در اصطلاح، «
مستضعف» نامیده میشوند) را چگونه میتوان توجیه کرد؟
پاسخ این پرسش، این است که:
اوّلاً، مسئولیت ناکامیهای انسانهای مستضعف (به استثنای مواردی که حکمتهای خاصّی دارند) بر عهده انسانهای آگاه است.
ثانیا، خداوند، آسیبهایی را که به افراد بیگناه وارد میشوند، در
آخرت، جبران خواهد کرد.
توضیح این اجمال، به مقدّمهای کوتاه نیاز دارد و آن، این است که: قانون اسباب (که در
قرآن، «
سنّت خدا» نامیده میشود) ایجاب میکند که جهان آفرینش بر اساس نظام خاصّ خود، اداره شود. قرآن کریم، بارها تأکید نموده که سنّت خدا، تغییرناپذیر است.
این، بِدان معناست که مدیریت و کارهای
خداوند متعال، قانونی خاص دارد که ثابت و تغییرناپذیر است و همانند قوانین اعتباری (قراردادی)، تغییرپذیر نیست.
امام صادق (علیهالسّلام) در حدیثی، این حقیقت را روشنتر بیان مینماید:
«ابَی اللّهُ اَن یُجرِیَ الاشیاءَ الّا بِاسبابٍ فَجَعَلَ لِکُلِّ شَیءٍ سَبَبا؛
خداوند، امور را جز از طریق اسباب، به پیش نمیبرد. پس برای هر چیزی سبب قرار داده است.»
بر اساس قانون اسباب و یا همان سنّت ثابت خداوند در اداره جهان آفرینش، عوامل مصائب و ناکامیهای مستضعفان، بدین شرحاند:
در جهانِ اسباب، نتیجه برخورداری انسان از آزادی و اختیار، این است که عدّهای، از آزادی خود، سوء استفاده میکنند و به حقوق دیگران تجاوز مینمایند. قرآن درباره سوء استفاده یکی از سران استکبار از آزادی خود، میفرماید:
«اِنَّ فِرْعَوْنَ عَلَا فِی الْاَرْضِ وَ جَعَلَ اَهْلَهَا شِیَعًا یَسْتَضْعِفُ طَـائِفَةً مِّنْهُمْ یُذَبِّحُ اَبْنَاءَهُمْ وَ یَسْتَحْیِ نِسَاءَهُمْ اِنَّهُ کَانَ مِنَ الْمُفْسِدِینَ؛
همانا فرعون در سرزمین
[
مصر
]
سر بر افراشت و مردم آن را طبقه طبقه ساخت؛ طبقهای از آنان را زبون میداشت: پسرانشان را سر میبرید و زنانشان را
[
برای بهرهکشی
]
زنده بر جای میگذاشت. وی از فسادکاران بود».
بنا بر این، سوء استفاده انسانهای آگاه از آزادی است که پدید آمدن دو طبقه ظالم و مظلوم، و استثمارگر و استثمارشده را موجب گردیده است، نه خواست آفریدگار هستی، تا
عدالت او با آن، مورد سؤال قرار گیرد و به فرموده
امام علی (علیهالسّلام):
«ما جاعَ فَقیرٌ الّا بِما مُتِّعَ بِهِ غَنِیٌّ؛
هیچ ناداری، گرسنه نشد، مگر به خاطر خوش گذرانی ثروتمندی.»
در جهان اسباب، کردار ناشایست انسانهای آگاه، بهطور طبیعی و تکوینی، در سرنوشت جامعه مؤثّر است. شخص گنهکار، نه تنها زندگی خود را تباه میکند، بلکه جامعه را در سراشیبی انحطاط و سقوط قرار میدهد.
شخص گنهکار، همچون انسان نادانی است که در میان دریا، کشتی را سوراخ میکند. اگر سایر سرنشینیان مانع این عمل خطرناک شوند، همه نجات مییابند، وگرنه، هم سوراخ کننده کشتی و هم جز او، همه غرق میشوند، چه مقصّر باشند و چه نباشند، بزرگ باشند و یا کوچک.
قرآن کریم با صراحت، اعلام میفرماید:
«وَ اتَّقُواْ فِتْنَةً لَا تُصِیبَنَّ الَّذِینَ ظَـلَمُواْ مِنکُمْ خَآصَّةً؛
و از فتنهای که تنها به ستمکاران شما نمیرسد، بترسید».
بر اساس نظام حکیمانه آفرینش، نتیجه
ظلم، فراگیر است. آتش که گرفت، خشک و تر میسوزند. کردار ناشایست انسان، نه تنها مایه فساد جامعه میشود، بلکه محیط زیست را نیز تباه میسازد:
«ظَهَرَ الْفَسَادُ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِمَا کَسَبَتْ اَیْدِی النَّاسِ؛
و به سبب آنچه دستهای مردم فراهم آوردهاند، فساد در خشکی و دریا نمودار شده است.»
در جهان اسباب، هنگامی که توده مردم در برابر تجاوز و حق کشیها سکوت میکنند، همه آنها و حتّی مستضعفان، به انواع بلاها (که آثار تکوینی گناهاند) دچار میشوند و دعای نیکان نیز برای تغییر سرنوشت جامعه، ثمربخش نخواهد بود، چنانکه امام علی (علیهالسّلام) فرمود:
«لا تَترُکُوا الاَمرَ بِالمَعروفِ وَ النَّهیَ عَنِ المُنکَرِ، فَیُوَلّی عَلَیکُم شِرارُکُم، ثُمَّ تَدعونَ فَلا یُستَجابُ لَکُم؛
امر به معروف و
نهی از منکر را ترک نکنید، که مبادا بَدانتان بر شما مسلّط شوند و آنگاه،
دعا کنید و دعایتان مستجاب نشود.»
در جهان اسباب، تنها
گناه نیست که در سرنوشت جامعه و از جمله انسانهای مستضعف (ناآگاه و ناتوان)، مؤثّر است؛ بلکه اشتباه پدران و مادران و رعایت نکردن مسائل بهداشتی به وسیله آنان نیز در پیدایش افراد معلول و عقب مانده ذهنی، مؤثّر است.
در اینگونه موارد، مسئولیت ناکامی این گونه افراد، مستقیما متوجّه انسانهای آگاه است و بر خداوند متعال، ایرادی وارد نیست؛ چرا که در این زمینه و برای پیشگیری از پیدایش اینگونه افراد، رهنمودهای ارزندهای از
پیشوایان اسلام به مردم ارائه شده است.
افزون بر عواملی که درباره ناکامیهای مستضعفان بِدانها اشارت رفت، چهبسا حکمتهای نهفتهای وجود دارند که بر ما مجهولاند و اگر راز آنها گشوده شود، مشخّص میگردد که آنچه به وقوع پیوسته، عین
عدل و
حکمت است، چنانکه در جریان همراهی
موسی (علیهالسّلام) با
خضر (علیهالسلام)، هنگامی که خضر (علیهالسّلام) پسر بچّه به ظاهر بی گناهی را کُشت، موسی (علیهالسّلام) به شدّت به وی اعتراض کرد که:
«اَقَتَلْتَ نَفْسًا زَکِیَّةَ بِغَیْرِ نَفْسٍ لَّقَدْ جِئْتَ شَیْـئا نُّکْرًا؛
آیا شخص بیگناهی را بدون این که کسی را به
قتل رسانده باشد، کشتی؟ واقعا کارناپسندی مرتکب شدی.»
آن گاه خضر (علیهالسّلام) برای بیان این که کارش صحیح و حکیمانه بوده است، میگوید:
«وَ اَمَّا الْغُلَـمُ فَکَانَ اَبَوَاهُ مُؤْمِنَیْنِ فَخَشِینَا اَن یُرْهِقَهُمَا طُغْیَـنًا وَ کُفْرًا• فَاَرَدْنَا اَن یُبْدِلَهُمَا رَبُّهُمَا خَیْرًا مِّنْهُ زَکَوةً وَ اَقْرَبَ رُحْمًا؛
و امّا نوجوان، پدر و مادرش،
[
هر دو
]
مؤمن بودند. پس ترسیدیم
[
مبادا
]
آن دو را به طغیان و
کفر بکشاند. پس خواستیم که پروردگارشان، آن دو را به پاکتر و مهربانتر از او عوض دهد».
بنابراین با توجّه به محدودیت علم انسان درباره راز هستی، با نگاه سطحی نمیتوان ناکامیهای مستضعفان را بر خلاف عدل و حکمت دانست. این، در حالی است که خداوند متعال، ناکامیهای مستضعفان را (که خود، هیچ نقشی در آنها ندارند) در جهان دیگر، جبران خواهد نمود.
حدیثنت، برگرفته از مقاله «ناکامی مستضعفان» تاریخ بازیابی ۱۳۹۶/۳/۱۶.