مناظره یحیی بن اکثم با امام جواد و امام هادی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: یحیی بن اکثم،
امام هادی،
امام جواد،
مناظره.
پرسش: یحیی بن اکثم که بود و چه مناظراتی با
اهل بیت (علیهمالسّلام) داشت؟
پاسخ: یحیی بن اکثم بن محمد تمیمی، از بزرگان
اهل سنت زمان خود بود. او نزد
مامون دارای جایگاه رفیعی شد و حتی توانست منصب قاضی القضات را در زمان مامون به دست آورد. از یحیی مناظرات علمی و اعتقادی بسیاری نقل شده است؛ وی مناظرات و مکاتباتی نیز با برخی از ائمه اطهار (علیهالسّلام) از جمله امام جواد و امام هادی (علیهماالسّلام) داشته است.
یحیی بن اکثم بن محمد تمیمی
متولد ۱۵۹هجری و متوفی سال ۲۴۲ هجری قمری،
از بزرگان اهل سنت زمان خود بود
و پدرش نیز از بزرگان زمان محسوب میشد.
یحیی به مدت بیست سال منصب
قضاوت را در اختیار داشت.
یحیی بن اکثم نزد مامون دارای جایگاه رفیعی شد
و حتی توانست منصب قاضی القضات را در زمان مامون به دست آورد.
از یحیی مناظرات علمی بسیاری نقل شده است، به طوری که حتی مامون از او خواست تا در مورد
جانشین پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) با همدیگر گفتوگو و مناظره کنند.
علاوه بر مواردی که ذکر شد، یحیی بن اکثم، مناظرات و مکاتباتی نیز با برخی از ائمه اطهار (علیهمالسّلام) داشت که به دو مورد آنها اشاره میکنیم.
یکی از معروفترین مناظرات یحیی بن اکثم، مناظره او با امام جواد (علیهالسّلام) در زمان کودکی حضرت بوده است. این مناظره در زمان حساسی واقع شد که پیروزی امام در این مناظره در تثبیت جایگاهشان نزد عوام و خواص، نقش مهمی داشت. خلاصه جریان این مناظره چنین است:
زمانی که مامون خواست دختر خود؛
امّ الفضل را به همسری امام جواد (علیهالسّلام) در بیاورد، اقوام و بزرگان بنیعباس نزد او آمده و گفتند: تو را قسم میدهیم؛ منصبی که به چنگ آوردهایم را از دست ما خارج مساز، و لباس عزّت و شوکتی را که پوشیدهایم درنیاور... مامون گفت: او از شما به خدا، پیامبر، سنّت و احکام الهی؛ فقیهتر و داناتر است، و در
قرائت قرآن از همه شما آگاهتر، و به
محکم و متشابه،
ناسخ و منسوخ، ظاهر و باطن، خاصّ و عامّ، تنزیل و
تاویل آن عالمتر میباشد. پس از وی پرسش کنید، اگر مطلب همان بود که شما گفتید از شما میپذیرم، و اگر مطلب همان بود که من گفتم خواهید دانست که او بهتر از شما است. آنان از نزد مامون خارج شده و به دنبال یحیی بن اکثم فرستادند که در آن روز قاضی القضات بود، پس حاجت خویش را به او عرضه داشتند و وی را با هدایایی چند به طمع انداختند که با حیله و نیرنگ مسئلهای مشکل در فقه برای آن حضرت طرح کند تا در جوابش درماند و نداند حکم آن چیست.
همگی حاضر شدند و امام جواد (علیهالسّلام) نیز حاضر شد، گفتند: اگر اجازه بدهید این قاضی سؤال کند، مامون گفت: ای یحیی از ابوجعفر مسئلهای فقهی بپرس تا دریابی جایگاه او در فقه و علم دین چگونه است، یحیی گفت: ای ابوجعفر درباره فردی که در حال
احرام، شکاری را بکشد؛ نظرت چیست؟ فرمود: «آیا او را در
حَرَم کشته یا خارج از آن؟ دانای به حکم بوده یا جاهل؟ از روی عمد کشته یا به خطا؟ بنده بوده یا آزاد؟ صغیر بوده یا کبیر؟ بار نخستش بوده یا قبلاً نیز انجام داده؟ صید از پرندگان بوده یا از دیگر جانوران؟ کوچک بوده یا بزرگ؟ بر کاری که کرده اصرار دارد یا پشیمان است؟ آیا در شب و در لانهاش آن را کشته یا به روز و آشکارا؟ آیا آن فرد در حال احرام
حجّ بوده یا احرام
عمره؟» (با شنیدن این توضیحات) یحیی به گونهای درمانده و زبون شد که آن امر بر هیچیک از اهل مجلس پوشیده نماند، و همه از پاسخ امام (علیهالسّلام) غرق در حیرت شدند. (در ادامه روایت، امام حکم تک تک این مصادیق را ذکر کرد).
برخی منابع در ادامه مناظره، سؤال و جواب دیگری را نیز نقل کردهاند:
آنگاه امام (علیهالسّلام) به او فرمود: «تو چه گویی درباره مردی که بامداد زنی بر او
حرام بود هنگام برآمدن روز
حلال شد و در نیمه روز بر او حرام و سپس ظهر حلال گشت و آنگاه عصر حرام شد و سپس در مغرب حلال و نیمه شب بر او حرام و سپیده دم حلال گشت و با بر آمدن روز حرام شد و آنگاه در نیمه روز حلالش گردید؟» یحیی و فقیهان جملگی مبهوت شده و گنگ ماندند. آنگاه مامون گفت: ای ابا جعفر، خدایت عزیز دارد، این مسئله را برای ما توضیح بفرما. امام فرمود: «این مرد به کنیزی که بر او حلال نبود نگریست، بعد او را خرید و برایش حلال شد، سپس وی را آزاد کرد و بر او حرام شد، آنگاه او را به همسری گرفت و حلالش شد، پس ظِهارش کرد و بر او حرام گشت؛ بعد
کفّاره ظهار را پرداخت و حلالش شد، آنگاه او را یک
طلاق داد و بر وی حرام گشت، سپس از طلاق خود رجوع کرد و حلالش شد، بعد مرد از اسلام برگشت و (زنش) بر او حرام شد، بعد توبه کرد و به
اسلام باز آمد و زنش به همان نکاح پیشین به همسری او بازگشت و حلال شد.»
موسی بن محمد بن رضا - برادر امام هادی (علیهالسّلام) – میگوید یحیی بن اکثم نامهای به وی نوشت و در آن نامه از وی سؤالهایی کرد، از جمله درباره آیه «
فَاِنْ کُنْتَ فِی شَکٍّ مِمَّا اَنْزَلْنا اِلَیْکَ فَسْئَلِ الَّذِینَ یَقْرَؤُنَ الْکِتابَ؛
و اگر از آنچه به سوی تو نازل کردهایم در تردیدی، از کسانی که پیش از تو کتاب (آسمانی) میخواندند بپرس...»
روی سخن با کیست؟ اگر با
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) باشد لازمهاش این میشود که آن جناب به آنچه به او نازل شده شک داشته باشد و اگر روی سخن با غیر آن جناب باشد، لازمهاش این است که قرآن بر غیر آن حضرت نازل شده باشد.
موسی میگوید: من این سؤال را از برادرم پرسیدم، و آن حضرت فرمود: «... اما مخاطب در این آیه....
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) است، ولی آن جناب نسبت به آنچه به وی وحی شده بود شک و تردید نداشت، و از آنجا که جاهلان میپرسیدند چطور شد که
خدا فرشتهای به سوی ما مبعوث نکرد و چگونه فردی مبعوث کرد که در بینیاز نبودن از خوردن و نوشیدن و راه رفتن در بازارها مثل همه مردم است؛ لذا خداوند به پیامبرش وحی کرد (که اگر ادله تو برای آنان قانع کننده و مؤثر واقع نشد، این دلیل را برایشان بیاور) که نخست اهل کتاب را نزد خود و ایشان حاضر سازی، و در پیش روی این جاهلان از اهل کتاب بپرسی مگر پیامبران شما غیر بشر بودند؟ و مگر غذا نمیخوردند و نوشیدنی نمینوشیدند؟ و مگر در بازارها قدم نمیزدند؟! (وقتی همه گفتند: آری، پیامبران ما همه از جنس بشر بودند و همه این لوازم بشری را داشتند، آن وقت به ایشان بگو) خوب، پیامبر شما هم فردی مانند آن پیامبران است، و من نیز مثل آنها هستم. پس، اگر در این آیه فرموده: "اگر تو در شک هستی" با اینکه آن جناب شکی نداشته، خواسته است از دیدگاه جاهلان مردد سخن گفته باشد، همچنان که در آیه شریفه، "
فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ اَبْناءَنا وَ اَبْناءَکُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُمْ وَ اَنْفُسَنا وَ اَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَی الْکاذِبِینَ؛
پس هر که در اینباره پس از دانشی که تو را (حاصل) آمده، با تو محاجه کند، بگو: بیایید پسرانمان و پسرانتان، و زنانمان و زنانتان، و ما خویشان نزدیک و شما خویشان نزدیک خود را فرا خوانیم سپس
مباهله کنیم، و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم.»
با اینکه خداوند میداند
رسول گرامیاش دروغ نمیگوید، و
رسالت او را میرساند، با اینحال؛ آن جناب را مانند افراد مقابلش جایز الخطاء قلمداد کرده تا در مخاصمه، رعایت انصاف کرده باشد و گرنه هم خدا میدانست که
رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) دروغ نمیگوید و هم آن حضرت میدانست که راستگو است، و تنها خواست تا در مقام احتجاج رعایت انصاف کرده باشد.»
علاوه بر اینها، موارد دیگری نیز وجود دارد که یحیی بن اکثم با یکی از امامان به مناظره و گفتوگو نشست.
سایت اسلام کوئست، برگرفته از مقاله "مناظره یحیی بن اکثم با امام جواد و امام هادی(ع) "، تاریخ بازیابی۱۳۹۹/۱۰/۰۲.