ارث در ادیان
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلید واژه: ارث ،
ادیان ،
وارثپرسش: ارث در ادیان دیگر چگونه است؟ لطفا توضیح کامل بدهید؟
پاسخ:
هر انسانی ممکن است از حاصل
کار و دسترنج خویش در طول زندگیاش ثروتی را ـ کم یا زیاد ـ فراهم کرده باشد. بالطبع هر
حکومت یا
دین و مکتبی باید برای تعیین
تکلیف آن
ثروت پس از
مرگ آن انسان برنامهای داشته باشد.
تاریخ تمدن
بشر نماینگر برنامهها و نظامهای متنوع ارث میباشد:
مکتب
کمونیسم که بر اساس اشتراکی بودن و تعلق همi ثروتها به عموم
ملت و لغو مالکیت فردی بنا شده است، بالطبع انسان
کارگر را در زمان حیات خویش
مالک دسترنج خودش نمیداند تا فکری برای تعیین وارث و مالک بعدی شود، بلکه تمام
ثروت حاصله از کار و تلاش او ملک
دولت است.
البته چون این اصل «لغو مالکیت فردی» مخالف فطرت انسانها بود، هیچگاه در کشورهای کمونیستی جامi عمل به خود نپوشید و به جای آن نظام
سوسیالیستی اجرا شد که
قانون ارث را على رغم مبانی فکری خویش تصویب کردند.
در دوران
حاکمیت فراعنة
مصر ، ثروت حاصل از کار افراد، ملک پادشاه بود و پس از
مرگ هر انسان، تمام
ثروت او در اختیار
پادشاه قرار میگرفت. تا آن که پادشاه «
باکوریوس » در قرن ۸ ق.م آن قانون را تغییر داد و قانون انتقال ارث به اکبر اولاد ذکور را تصویب کرد.
چنان که در
یونان قدیم،
اموال و ثروت انسانها ملک عموم
جامعه بود و هر انسان نمایندة جامعه در ادارة آنها تلقی میشد، و لذا ارث او هم پس از مرگ در اختیار جامعه قرار میگرفت و پسر ارشد نمایندگی جامعه را در اداره
میراث متعهد میشد.
چنان که یادآوری شد، مصریان و یونانیان در دورة دوم ارتقای فرهنگی خویش به این نتیجه رسیدند که نمیتوان دلبستگی شدید هر انسان را به اموال و دسترنج خویش و فرزندان خود نادیده گرفت. بیتوجهی حکومت به این واقعیت انگیزة کار و تلاش را نابود ساخته و بذر خصومت و عناد را در قلوب مردم میکارد. لذا قانون انتقال میثراث را به بزرگترین پسر میت تصویب و اجرا کردند.
امپراطوری روم بر اساس عقیدة
پدرسالاری شدید، میراث
میت را ویژه فرزندان پدری دانسته و فرزندان مادری را محروم میکردند تا ثروت از درت گروه اول خارج نشود؛ مثلاً وقتی مادری فوت میکرد و اموالی را از پدرش ارث برده بود، آن ثروت به فرزندان خودش به ارث نمیرسید، بلکه برادران و خواهران او وارث میشدند.
امپراطوری رم پس از مدتی به این نتیجه رسید که باید ثروت میت را بین همه ورثه تقسیم کند، لذا میراث را بین بازماندگان به صورت مساوی بین دختر و پسر تقسیم میکرد.
یهودیان بر اساس مردگرایی قانونی تصویب کردند که تا وقتی مردی از ورثه وجود دارد،
زنان اعم از
همسر و
دختر و
عمه و
خاله اصلاً ارث نمیبردند و میراث باید بین ورثه ذکور تقسیم شود. در تورات نوشته شده:
«و
بنی اسرائیل را خطاب کرده بگو: اگر کسی بمیرد و پسری نداشته شاد، ملک او را به دخترش منتقل کنید».
آیین
مسیحیت چون بر اساس
معنویت و
اخلاق و آخرتگرایی بنا شده است،
انجیل شریعت و
قانون و
فقه مستقل و مشخصی را ارائه نکرده و لذا ارباب
کلیسا مسیحیان را به
شریعت یهود ارجاع دادند.
در
عربستان جاهلی قوانین متفاوتی در قبائل اجرا میشده است؛ یکی از آن قوانین آن بود که مقتدرترین و یا جنگجوترین افراد بازمانده وارث ورثه میت میشدند، لذا معمولاً زنان و کودکان در آن محیطها از ارث محروم بودند.
چنان که تاریخ نقل کرده است:
روزی قبل از نزول آیة میراث، مردی از انصار به نام «اوس بن ثابت» از قبیلة «
بنیخطمه »
فوت کرد و دو دختر و یک پسر، و طبق نقلی چهار دختر از او باقی ماند. «پسر عموهای» وی آن میراث را تصرف کرده و بین خویش تقسیم کردند.
همسر اوس خدمت
پیامبر اکرم(ص) رسید و شکایت کرد که این دختران گرسنه بدون ارث نزد من ماندهاند، در حالی که پسر عموهایش ارث را بردهاند.
حضرت فرمود: «به خانهات برگرد تا منتظر دستور
وحی الهی باشم. سپس این
آیه شریفة میراث نازل شد:
«للرّجال نصیبٌ ممّا ترک الوالِدانِ والأقربونَ وللنّساءِ نصیبٌ ممّا ترک الوالِدانِ والأقربونَ»
و سپس آیة شریفة: «یوصیکُم اللهُ فی أولادکُم للذّکَرِ مثلُ حظِّ الاُنثیین»
نازل شد.
همچنین نز نقل شده که
همسر «
سعد بن ربیع » با دو دختر یتیمش خدمت
پیامبر اکرم(ص) رسید و عرض کرد:
پدر این دو دختر در جنگ
اُحد در رکاب شما
شهید شده و اکنون عموی آنها میراث را تصرف کرده است و میدانید که این دو دختر بدون مال
قادر به ازدواج نخواهند بود. سپس
آیه شریفة میراث نازل شد و
حضرت دستور لازم را صادر کرد.
استدلال
عرب جاهلی آن بود که: چگونه کسی میراث را به ارث ببرد که نه بر اسبی سوار شده و نه شمشیری زده و نه با دشمنی جنگیده است؟
ملاحظه میشود که سرنوشت ارثبری زن در طول
تاریخ همیشه دچار افت و خیزها و
افراط و تفریطها بوده و هیچگاه
ضوابط حکیمانه برای این موضوع در بین حکومتها و آیینها تدوین نشد.
دین مبین
اسلام قوانین ارث را بر مبنا و پایههای ارزشی بنیاد نهاده است مانند:
خدایی که آفرینندة گرایشهای ذاتی و فطری انسانها است و قتی قانون را برای زندگی انسان تشریع میکند،بالطبع منطبقترین قانون با گرایشهای فطری اوست، و این گونه دین و قانون میتواند قوام و ثبات داشته باشد:
«فطرة الله التی فطر الناس علیها لا تبدیل لخلقِ الله ذلک الدّین القیّم».
خداوند حکیم محبت به مال و ثروت و دسترنج و امکانات مادی و اقتصادی برای تأمین نیازمندیهای زندگی بشر را در قلب انسان قرار داده تا به این انگیزه دست از عافیت طلبی و تنبلی و بیکاری شسته و به کار و تلاش و کشت محصولات زراعی و تولید دام و اختراع صنایع و ابزار رفاه و پوشاک و مسکن خویش بپردازد و امکانات بالقوهای را که خداوند در دل زمین و آب و هوا قرار داده استخراج گشته و در خدمت بشر قرار داده شود تا بتواند حرکت تکاملی و ارتقای علمی و معنوی و اخلاقی را آغاز کرده و توانمندانه مراحل تکامل و تقرب را طی کند:
«زیّن للنّاس حبّ الشهوات من النساء والبنین والقانطیر المقنطرة من الذّهب والفضّة والخیل المسوّمة والأنعام والحرث ذلک متاع الحیاة الدنیا والله عنده حُسنُالمآب».
خداوند همین محبتها را به عنوان متاع و کالایی برای امکان زندگی در این دنیا معرفی کرده است که البته باید به گونهای بهرهبراداری شود که مآب و مرجع و نتیجة آن، تکامل معنوی و تقرب الی الله و خشنودی خدا باشد.
دین اسلام بر همین اساس نه تنها مالکیت شخصی را
تشریع فرمود، بلکه به میل فطری انسانها نسبت به حفاظت دسترنجهایشان پس از مرگ و رفاه فرزندان و بستگانشان پاسخ مثبت داده و
قانون ارث به بستگان بازمانده را تشریع فرمود.
اموال و ثروت از نظر اسلام امکاناتی است که باید تک تک افراد بشری آن را ابزار رفاه و تکامل خویش قرار دهند، لذا با تمرکز ثروت و انباشتن در اختیار افراد معدود مخالفت کرده و طرحها و قوانینی را برای توزیع ثروت و عدم تداول و رواج و انحصار آن چند ثروتمند تشریع فرموده است؛ مانند دستور توزیع فیء و غنائم جنگی بین طبقات مختلف مردم:
«ما أفاء الله على رسوله من أهل القرى فللّه وللرّسول ولذی القربی والیتامی والمساکین وابن السبیل کی لا یکون دولةً بین الأغنیاء منکم...».
راجع به مسئله ارث اموال میت هم به جای انتقال آن به یک نفر (اکبر اولاد ذکور) یا یک گروه (مردان)، قانون تقسیم آن را بین بستگان میت طبق اولویت طبقات نزدیکتر به میت تشریع فرمود:
«واُولوا الأرحام بعضهم أولى ببعضٍ فی کتاب الله».
در نظام میراث اسلامی که نظامی کامل و منسجم و دقیق و پیچیده است، معیارهای متعددی لحاظ شده که یکی از مهمترین آنها «میزان نیاز» است، شاید به همین جهت است که (یک سوّم) میراث بین والدین میت تقسیم شهد و (دو سوّم) بین فرزندانش تقسیم میگردد و حال این که هر دو گروه در طبقة اول ارتباطاند.
از آن جایی که در نظام کامل آیین اسلام مسئولیت سنگین تأمین نیازهای اقتصادی خانواده به عهدة مرد نهاده شده، تا بتواند مرد از توانایی بیشتر بدنیاش درآمد بیشتر کسب نموده و زن از این فراغت جهت تربیت فرزندان و ادارة شئون داخلی منزل بهره گیرد،
بالطبع در قانون ارث هم سهم مرد دو برابر سهم زن قرار داده شده است، یعنی پسر میت دو برابر دختر و نیز شوهر دو برابر زن از همسرش ارث میبرد.
با نگاه جزئی نگرانه در خصوص تقسیم ارث بین زن و مرد، زن
سهم کمتری از مرد میبرد، اما این نگاه «اَحول» است و در یک نگاه جامع به قوانین اقتصادی
اسلام به مر دو زن ممکن است احساس شود که شاید در مجموع محبت بیشتری به زن شده است، زیرا مرد در برابر همین یک امتیاز ارثی همة مسئولیتهای اقتصادی به شانهاش نهاده شده است. او باید اولاً نیازمندیهای شخص خود و نفقة همسرش را
تأمین کند و نیز هزینههای فرزندانش و حتى
والدین ناتوانش به عهده او میباشد، علاوه بر همة اینها مهریهای هم به همسرش هدیه کند ـ در حالی که هر دو در بهرهوری جنسی از یکدیگر شریکاند.
قطعاً آن مقدار میراث افزوده اصلاً برای این همه هزینهها کافی نبوده و باید معمولاً مرد چند برابر آن
سهم الارث اضافه کار کند، در حالی که زن نه تنها هیچ وظیفهای در تأمین نیازهای دیگران (شوهر، فرزندان، والدین، مهریه) به عهدهاش نیست، بلکه حتى مخارج شخص خودش را هم به عهده ندارد، در واقع همان سهم الارث (یک دوّم) هم که به او میرسد کاملاً اضافه بر نیازهای رایج زندگی اوست و برای تأمین نیازهای فوقالعاده زن به او داده میشود و حال آن که سهم الارث مرد کمتر از نیازها و وظایف اقتصادی اوست.
مدعیان تساوی مرد و زن در ارث و همة
حقوق دیگر از این نکته غافلاند که اگر سهم الارث زن با اندکی افزایش مساوی مرد گردد و متقابلاً زن موظف شود که وظایف اقتصادی همچون مرد داشته باشد، در این صورت نه تنها تمام هزینة زندگی خودش را باید با همین افزایش اندک تأمین نماید، بلکه از زندگی راحت به صحنة پرهزینه و پر دردسر منتقل خواهد شد.
با توضیحات فوق روشن شد که اگر تمام قوانین اقتصادی
نظام اسلامی در مورد زن و مرد اعم از میراث و
نفقه و مهر و... با هم به صورت یک مجموعه در نظر گرفته شود،
احساس خواهد شد که نه تنها عادلانهترین بلکه مهربانانهترین جهتگیری به زن در قانون اسلام انجام گرفته است.
سایت مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی