امام علی النقی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: امام هادی.
پرسش: توضیحاتی پیرامون زندگینامه
امام هادی علیهالسلام ارائه فرمایید؟
پاسخ: امام هادی ـ علیهالسلام ـ پیشوای دهم شیعیان، بنابر نظر مشهور در نیمۀ ذیالحجه سال ۲۱۲ ه.ق در مدینه بهدنیا آمد. پدر بزرگوارش پیشوای نهم، امام جواد ـ علیهالسلام ـ و مادرش بانوی گرامی «سُمانه مغربیه» است که کنیزی با فضیلت و
تقوا بود. مشهورترین القاب امام دهم، «نقی» و «هادی» است و به آن حضرت «ابوالحسن الثالث» نیز میگویند.
علم و دانش امام هادی ـ علیهالسلام ـ همانند آباء و اجداد گرامیاش، علم لدنّی بود؛ یعنی مستقیماً از طریق غیب و همچنین از علوم و معارف
قرآن و
سنت رسول الله صلیاللهعلیهوآله و پدران بزرگوارش دریافت مینمود. امام هادی ـ علیهالسلام ـ در سال ۲۵۴ ه.ق در شهر سامرا به وسیله زهری که به ایشان خورانده شد به شهادت رسیدند.
ابوالحسن علی النقی الهادی ـ علیهالسلام ـ پیشوای دهم شیعیان، بنا بر نظر مشهور در نیمۀ ذیالحجه
سال ۲۱۲ ه.ق در
مدینه به
دنیا آمد.
نام آن حضرت؛ علی، کنیهاش ابوالحسن و دارای القاب زیادی چون هادی،
نقی، عالم،
فقیه،
امین، طیب،
و مؤتَمَن
است.
مشهورترین القاب آن حضرت، هادی است.
آن جناب را ابوالحسن ثالث (سوم)
نیز میگویند.
در منابع تاریخی برای امام هادی علیهالسلام، تنها یک همسر ذکر شده است که برایش نامهایی چون حدیث یا سوسن
ذکر کردهاند.
پس از شهادت
امام جواد علیهالسلام در سال ۲۲۰ه.ق فرزندش امام هادی ـ علیهالسلام ـ که هنوز بیش از هشت سال نداشت، به
امامت رسید. از آنجا که شیعیان به استثنای معدودی مشکل بلوغ امام دربارۀ امام جواد ـ علیهالسلام ـ را پشت سر گذاشته بودند، در زمینۀ
امامت امام هادی ـ علیهالسلام ـ تردید خاصی برای بزرگان آنها به وجود نیامد.
در امامت آن جناب، دلایل عام و خاصی وجود دارد؛ مانند:
احادیثی که از
پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله نقل شده و در آن اسامی دوازده امام آمده است.
در
احادیث متعددی نیز بهصورت خاص به امامت آن حضرت تصریح شده است؛ مانند احادیث زیر:
امام جواد ـ علیهالسلام ـ فرمود: «(پس از من) امر امامت به
امام علی النقی علیهالسلام واگذار خواهد شد، در صورتی که او پسر بچهای است. دوباره فرمود: آری و کمتر از هفت ساله، چنانکه حضرت عیسی بن مریم ـ علیهالسلام ـ نیز چنین بود».
همچنین آن حضرت فرمود: «امام بعد از من پسرم علی است. دستور او دستور من و سخنش
سخن من است. فرمانبرداری از او فرمانبرداری از من است و امامت پس از او در فرزندش حسن خواهد بود...».
علم و دانش امام هادی ـ علیهالسلام ـ همانند آباء و اجداد گرامیاش، علم لدنّی بود؛ یعنی مستقیماً از طریق
غیب و همچنین از علوم و معارف قرآن و
سنت رسول الله صلیاللهعلیهوآله و پدران بزرگوارش دریافت مینمود.
سید محسن امین (ره) تألیفاتی برای امام هادی ـ علیهالسلام ـ برمیشمرد:
نامه آن حضرت در رد معتقدان به جبر و تفویض و اثبات
عدل و امر بین الامرین که در
تحف العقول آمده است.
پاسخهای آن حضرت به سؤالات یحیی بن اکثم، که آن نیز در تحف العقول نقل شده است.
گوشهای از احکام
دین، که ابن شهر آشوب در «مناقب» به آن اشاره کرده است.
یکی از آثار ماندگار و ارزشمند امام هادی ـ علیهالسلام ـ زیارت جامعه کبیره است که متقنترین متن در «امام شناسی» است. زیارت جامعه، دارای مضامین بسیار عالی از
زبان امام هادی ـ علیهالسلام ـ است که در پاسخ به خواستۀ یکی از ارادتمندان
اهل بیت علیهمالسلام صادر شده است.
====سند زیارت====
صحت صدور و ارزش سندی این
زیارت چنان است که
علامه مجلسی (ره) مینویسد: «اینکه سخن دربارۀ زیارت جامعه، اندکی به درازا کشید، (اگرچه حق آن را به جهت پرهیز از طولانی شدن ادا نکردم) بدین خاطر است که این زیارت، صحیحترین زیارتها از جهت سند و فراگیرترین آنها نسبت به
ائمه علیهمالسلام است و در مقایسه با دیگر زیارتها از فصاحت، بلاغت و منزلت بیشتری برخوردار است».
دوران زندگی امام هادی ـ علیهالسلام ـ هرچند عصر اختناق و استبداد بود و
امام علیهالسلام برای فعالیت فرهنگی، علمی و سیاسی، آزادی عمل نداشت و از این نظر فضای جامعه با عصر
امام باقر علیهالسلام و
امام صادق علیهالسلام تفاوت فراوان داشت، اما آن حضرت در همان شرایط نامساعد، علاوه بر فعالیتهای فرهنگی؛ نظیر مناظرات، مکاتبات، پاسخگویی به شبهات و...، راویان و محدثان و بزرگانی از
شیعه را
تربیت کرد، علوم و معارف اسلامی را به آنان آموزش داد تا آنان، هم جامعۀ زمان خود را از آسیبهای فرهنگی اعتقادی حفظ نمایند و هم این میراث بزرگ را به نسلهای بعدی منتقل کنند.
شیخ طوسی (ره)، دانشمند نامدار اسلامی، تعداد شاگردان و اصحاب آن حضرت را در زمینههای مختلف علوم اسلامی، بیش از ۱۸۰ نفر میداند.
در میان شاگردان امام هادی ـ علیهالسلام ـ چهرههای درخشان علمی و معنوی و شخصیتهای برجستهای مانند: فضل بن شاذان، حسین بن سعید اهوازی، علی بن مهزیار اهوازی دورقی، ایوب بن نوح، حسن بن راشد (مکنّی به ابو علی غلام آلهلب بغدادی)، احمد بن محمد بن عیسی اشعری قمی و عثمان بن سعید عمری، به چشم میخورند که برخی از ایشان شاگرد ائمه دیگر نیز بوده و دارای آثار و تألیفات ارزشمند در زمینههای مختلف علوم اسلامی هستند.
در اینجا به منظور سرمشق گرفتن از
اخلاق کریمه و رفتار سازنده آن حضرت، نمونههایی را یادآور میشویم:
با مطالعه در
سیره ائمه اطهار علیهمالسلام، صفتی را در آنها برجستهتر از همه صفات میبینیم و آن توجه به خدا و ارتباط با او و
شب زندهداری به
عبادت و
مناجات با خدا و تلاوت
قرآن مجید است. امام هادی ـ علیهالسلام ـ نیز چنین بودند.
از امام هادی ـ علیهالسلام ـ چندین
دعا به یادگار مانده است و این دعاها نمونه حد انقطاع او از غیر و نهایت اتصال به
حق تعالی است؛ مانند «خدایا! سرچشمههای کرامت و بزرگواریات با بخششهای فراوانت مملو است و درهای مناجات به روی آرزومندان باز است، و توجهات تو برای کسی که در پیشگاهت خاضع است گسستنی نیست. دهانها بسته شده است، درماندگی شدید گشته، و منتظران از صبر و بردباری ناتوان ماندهاند، و تو ای
خداوند در کمین گاهی، ای خدایی که با وجود تأخیر بندگان در ادای وظیفه سختگیری نمیکنی، و پناهندۀ به تو در امان است، و آن را که از مردم کناره گرفته و رو به تو آورده تکیهگاه سودمندی، خدایا نزدیکان به تو در امانند».
پارسایی و انس با پروردگار، آنچنان نمودی در زندگی امام هادی ـ علیهالسلام ـ داشت که برخی از شرح حالنویسان در مقام بیان برجستگیها و صفات والای آن گرامی به ذکر این ویژگی پرداختهاند. «ابن کثیر» مینویسد: «او عابدی وارسته و زاهد بود».
امام هادی ـ علیهالسلام ـ همچون نیاکان خود در برابر ناملایمات بردبار بود و تا جایی که مصلحت
اسلام ایجاب میکرد، با دشمنان و ناسزاگویان و اهانت کنندگان به ساحت
مقدس آن حضرت، با بردباری برخورد میکرد.
بریحه عباسی که مسئول نظارت بر اقامه
نماز در حرمین شریفین (مکه و مدینه) بود، دربارۀ
امام هادی علیهالسلام ـ به متوکل نوشت: اگر به مکه و مدینه نیاز داری، علی بن محمد را از این دو شهر بیرون ببر؛ زیرا او مردم را بهسوی خود خوانده و گروه زیادی از او پیروی کردهاند.
بر اثر سخنچینیها و بدگوییهای پیدرپی بریحه، متوکل، امام هادی ـ علیهالسلام ـ را از کنار
حرم جد بزرگوارش
رسول خدا صلیاللهعلیهوآله تبعید کرد. هنگامی که امام ـ علیهالسلام ـ از «مدینه» به سمت «سامراء» در حرکت بود، بریحه نیز او را همراهی کرد. در بین راه بریحه رو به آن حضرت کرد و گفت: تو خود میدانی که عامل
تبعید تو من بودم. با سوگندهای محکم و استوار، سوگند میخورم که چنانچه شکایت مرا نزد حاکم عباسی یا یکی از درباریان و فرزندان او ببری، تمام درختانت را در
مدینه آتش میزنم و بردگان و خدمتکارانت را میکشم و چشمههای مزارعت را کور خواهم کرد و بدانکه این کارها را خواهم کرد.
امام ـ علیهالسلام ـ متوجه او شد و فرمود: «نزدیکترین راه برای شکایت از تو این بود که دیشب شکایت تو را نزد خدا بردم و چون شکایت تو را بر خدا عرضه کردم، پس نزد غیر او از بندگانش نخواهم برد».
بریحه چون این سخن را از
امام علیهالسلام شنید، به دامن آن حضرت افتاد و تضرع کرد و از او تقاضای بخشش نمود. امام ـ علیهالسلام ـ فرمود: تو را بخشیدم.
دوران آخرین امامان شیعه ـ علیهمالسلام ـ همراه با اختناق شدید از سوی خلفای عباسی بود. درعینحال در همین دوران، شیعه در سرتاسر بلاد اسلامی گسترده شده بود. رشد کمّی
شیعه در این دوران، از فعالیتهای ضد شیعی که از این دوره بر جای مانده و همچنین از اقدامات سیاسی و نظامی حاکمان به منظور جلوگیری از گسترش روزافزون
تشیع به خوبی روشن است.
میان امام هادی ـ علیهالسلام ـ و شیعیان عراق، یمن، مصر و نواحی دیگر نیز رابطه برقرار بود. سیستمی که
ضامن پیدایش و دوام و استحکام این ارتباط بود، مسئلۀ
وکالت بود. کسانی که بهعنوان وکالت از طرف
امام رضا علیهالسلام و پس از آن امام جواد و امام هادی ـ علیهماالسلام ـ کار ایجاد و تنظیم ارتباط میان امام و شیعیان را بر عهده داشتند، علاوه بر جمعآوری
خمس و ارسال آن برای امام، در معضلات کلامی و فقهی نیز، نقش سازندهای داشته و در جا انداختن امامت امام بعدی، موقعیت محوری در منطقه خود داشتند. گاهی افرادی از این وکلا دستخوش انحراف از خط امام شده و مورد تکذیب آن حضرات قرار میگرفتند. در این شرایط کسان دیگری جایگزین آنها میشدند.
بههرروی نظام وکالت، نقشی اساسی در تثبیت موقعیت سیاسی و فرهنگی شیعه ایفا میکرد. هدف اصلی این سازمان، جمعآوری خمس،
زکات، نذور و هدایا از مناطق مختلف توسط وکلا و تحویل آن به امام، و نیز پاسخگویی امام به سؤالات و مشکلات فقهی و عقیدتی شیعیان و توجیه سیاسی آنان توسط وکیل امام بود. این سازمان کاربرد مؤثری در پیشبرد مقاصد امامان ـ علیهمالسلام ـ داشت.
وکلای ائمه ـ علیهمالسلام ـ بیشتر به وسیلۀ نامه، آن هم توسط افراد مطمئن با امام در رابطه بودند. بخش عمدهای از معارف فقهی و کلامی آن بزرگواران، طی نامههایی به شیعیانشان میرسید که به نقل از نامهها در مصادر حدیثی آمده و امروزه در دسترس ما قرار گرفته است.
علی بن جعفر یکی از وکلای امام هادی ـ علیهالسلام ـ و از اهالی همینیا از روستاهای بغداد بود. دربارۀ وی گزارشهایی به
متوکل رسیده بود که به دنبال آن او را بازداشت و زندانی کرد. وی پس از گذراندن دورۀ طولانی زندان، به دستور امام هادی ـ علیهالسلام ـ رهسپار مکه گشت و تا آخر عمر در آنجا ماندگار شد.
خلاصه اینکه امام هادی ـ علیهالسلام ـ که در سامرا تحت نظر و کنترل شدیدی قرار گرفته بود، برنامه تعیین کارگزاران و نمایندگان را که پدرش امام جواد ـ علیهالسلام ـ اجرا کرده بود، ادامه داد و نمایندگان و وکلایی در مناطق و شهرهای مختلف منصوب کرد و بدین وسیله یک سازمان ارتباطی
هدایت شده و هماهنگ به وجود آورد که هدفهای یادشده را تأمین میکرد.
دورۀ امامت حضرت هادی ـ علیهالسلام ـ در زمان چند تن از خلفای عباسی بود که به ترتیب زمان، عبارتاند از:
۱.
معتصم، برادر
مأمون (۲۱۷ ـ ۲۲۷)؛
۲. واثق، پسر معتصم (۲۲۷ ـ ۲۳۲)؛
۳. متوکل، برادر واثق (۲۳۲ ـ ۲۴۸)؛
۴. منتصر، پسر متوکل (۶ ماه)؛
۵. مستعین، پسر عموی منتصر (۲۴۸ ـ ۲۵۲)؛
۶. معتز، پسر دیگر متوکل (۲۵۲ - ۲۵۵).
در زمان خلفای قبل از متوکل، ایشان در
مدینه بودند که فعالیتهای مختلفی از جمله ارتباط با شیعیان و مطلع کردن آنها از جریانات سیاسی را انجام میدادند.
امام هادی ـ علیهالسلام ـ به دستور متوکل و به اجبار او وارد سامرّا شد.
آن حضرت به هنگام ورود به سامرا، با استقبال مردم مواجه شد و در خانۀ خزیمة بن حازم سکنا داده شد.
اما به نقل شیخ مفید، نخستین روزی که امام وارد سامرا شد، متوکل دستور داد تا او را یک روز در «خان صعالیک» (محل فرود کاروانها، مسافرخانه) نگاه داشتند و روز بعد به خانهای که برای اسکان آن حضرت در نظر گرفته شده بود، بردند.
یحیی بن هرثمه میگوید: وقتی در سر راهمان وارد بغداد شدیم، اسحاق بن ابراهیم طاهری را که والی بغداد بود دیدم. او دربارۀ امام به من چنین گفت: ای یحیی! این مرد فرزند رسول خداست؛ با توجه به وضعیت اخلاقی متوکل ـ که خود بدان آشنایی کامل داری ـ اگر دربارۀ او گزارش تحریکآمیزی به خلیفه بدهی او را میکشد؛ و اگر چنین شود، در
روز قیامت کارت با رسول خداست. هنگامی که به سامرا رسیدیم نخست وصیف ترکی را دیدم و خبر ورود امام را به اطلاع وی رساندم. او گفت: اگر یک مو از سر این مرد کم شود، بازخواست خواهی شد. سپس پیش متوکل رفتم و گزارشی دادم که حاکی از حسن سیرت و ورع و
زهد امام بود و بدو گفتم که در جریان تفتیش از منزل او، چیزی جز چند کتاب علمی و مصحف نیافتم.
امام ـ علیهالسلام ـ تا پایان عمر خود ـ بیش از بیست سال ـ در این شهر به سر برد.
«وَ أَقَامَ أَبُو الْحَسَنِ ـ علیهالسلام ـ مُدَّةَ مُقَامِهِ بِسُرَّمَنْرَأَی مُکَرَّماً فِی ظَاهِرِ حَالِهِ یجْتَهِدُ الْمُتَوَکِّلُ فِی إِیقَاعِ حِیلَةٍ بِهِ فَلَا یتَمَکَّنُ مِنْ ذَلِک»؛ شیخ مفید با اشاره به اقامت اجباری امام در سامرا مینویسد: «آن حضرت به ظاهر مورد احترام خلیفه بود؛ ولی در
باطن بهوسیله متوکل دسیسههایی علیه آن حضرت میشد که هیچیک از این نقشهها در
عمل موفق نبود».
امام علی النقی ـ علیهالسلام ـ در ماه رجب سال ۲۵۴ ه.ق
در شهر سامرا بهوسیله زهری که به ایشان خورانده شد، به
شهادت رسیدند.
پایگاه اسلام کوئست.