تضاد رفتاری برخی مسلمانان
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: نفاق،
مسلمان.
پرسش: چرا با وجود اعتقادات صحیح، شاهد رفتارهایی هستیم که در تضاد با اعتقادات دینی و مذهبی ما مسلمانان است؟ یا علت ایجاد زاویه میان اعتقادات دینی و مذهبی و رفتار ما در جامعه، چیست؟
پاسخ: منشاء این تضاد امور متعددی است که بعضی از آنها عبارتاند از: عدم آگاهی کامل از دستورات
اسلام، ضعف ایمان، تمایلات نفسانی، آداب و رسوم نادرست، تاثیرپذیری افراد از محیط ناسالم و....
لازم است توجه شود که برای از بین بردن این تضاد باید ریشههای آن را از بین برد که اساساً هدف انبیا عموماً و
پیامبراکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) خصوصا همین بوده است.
انسان موجودی چند بعدی است و دارای ابعاد روحانی و الاهی، مادی و حیوانی، اجتماعی و عاطفی و...است. این ابعاد با هم در حال مبارزهاند که میتوانند منشا بروز برخی از نا هماهنگی بین اعتقادات انسان با اعمال و رفتار او باشند.
ادیان الاهی، به ویژه
اسلام برای رهایی انسان از دام تمایلات حیوانی و ایجاد تعادل و توازن در میان ابعاد مختلف و هدایت او به سوی ارزشهای الاهی و کمال واقعی آمدهاند. هر چه انسان به درجه کمال نزدیکتر شود، تضاد بین اعتقادات او با اعمال و کردارش کمتر خواهد شد، تا جایی که اگر به درجه کمال واقعی برسد، مانند
انسان کامل (
معصوم) دیگر هیچگونه تضادی بین اعمال و معتقداتش وجود نخواهد داشت.
قرآن مجید تضاد و تنافی بین عقیده و عمل را مردود شمرده است.
منشاء این تضاد امور متعددی است که بعضی از آنها عبارتاند از: عدم آگاهی کامل از دستورات اسلام، ضعف ایمان، تمایلات نفسانی، آداب و رسوم نادرست، تاثیرپذیری افراد از محیط ناسالم و....
لازم است توجه شود که برای از بین بردن این تضاد باید ریشههای آن را از بین برد که اساساً هدف انبیا عموماً و پیامبراکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) خصوصا همین بوده است.
انسان یک موجود چند بعدی است. دارای بعد روحانی و الاهی، مادی و حیوانی، بعد اجتماعی، و بعد عاطفی و...است.
این ابعاد هر یک دارای تمایلات و جاذبههایی هستند که دایم با هم در نبرد و مبارزهاند و چون انسان از ابتدای تولد با بعد حیوانی و امور مادی در تماس است و از طرف دیگر امور مادی با حواس ظاهری قابل مشاهده و درک هستند، روز به روز و به راحتی بعد حیوانی در انسان قویتر میگردد، اما بقا و تقویت بعد روحانی و الاهی به جهت قابل مشاهده نبودن و در تماس مستقیم نبودن انسان، با آنها در زندگی روزانه، نیازمند زحمت و تلاش است و به آسانی به دست نمیآید. بعد الاهی با
فطرت پاک انسان گره خورده و بقا و تقویت آن وابسته به حفظ پاکی روح انسانی است.
به تعبیر
صدر المتالهین ابعاد حیوانی انسان قبل از
بلوغ در قلب انسان جای میگیرند و بر او مسلط میشوند، اما ابعاد روحانی و عقل انسان از سن بلوغ شروع به رشد و نمو مینمایند و در سن چهل سالگی به کمال میرسند و جنگ میان ابعاد حیوانی با ابعاد روحانی و عقلی از سن بلوغ آغاز میشود.
ادیان الاهی، به ویژه اسلام برای هدایت انسان به سوی کمال و رهایی او از دام تمایلات نفسانی و حیوانی و ایجاد تعادل و توازن در میان ابعاد مختلف، فرستاده شدهاند. بنابراین همواره یک نوع تضاد بین جنبه حیوانی انسان و دستورات اسلام که هدف آن ارتقای ارزشهای الاهی و روحانی است، وجود دارد، و هر چه انسان به درجه کمال نزدیکتر میشود بین اعتقادات و آموزهها و ارزشهای دینی و مذهبی او با اعمال و رفتار و کردار او تضاد کمتر میشود، تا آن جا که در انسان کامل (معصوم) هیچگونه تنافی و تضاد دینی بین اعتقادات و رفتار آنان مشاهده نمیشود. اما در انسانهای عادی و کسانی که در درجات پایین
ایمان قرار دارند این تضاد دیده میشود.
روشن است که این تضاد بین اعتقادات و اعمال که در بعضی از افراد
مسلمان دیده میشود، مختص مسلمانان نیست، بلکه در تمام ادیان و مکاتبی که دارای ارزشهای الاهی و روحانیاند نیز مشاهده میشود. اما از آن جایی که اسلام کاملترین دین است و دستورات آن بالاترین دستورات و در تمام زمینهها غنی است، تنافی بین مدعیان پیروی از اسلام با عمل آنان آشکارتر است؛ زیرا مؤمن واقعی به اسلام کسی است که در تمام زمینهها از دستورات آن پیروی کامل داشته باشد.
قرآن مجید همواره متوجه این مشکل (تضاد بین اعتقادات و اعمال) بوده و آن را یک امر ناپسند دانسته و از آن بشدت
نهی کرده است و میفرماید: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ • كَبُرَ مَقْتًا عِندَ اللَّهِ أَن تَقُولُوا مَا لَا تَفْعَلُونَ؛
ای کسانی که ایمان آوردهاید! چرا سخنی میگویید که عمل نمیکنید! نزد خدا بسیار موجب خشم است که سخنی بگویید که عمل نمیکنید!»(ترجمه مکارم شیرازی.)
حال چه باید کرد؟ آیا باید دست از اعتقادات صحیح برداشت؟ آیا اشکال در ناحیه اعتقادات است یا در ناحیه انسانهای مدعی ایمان و اسلام؟
مسلماً اعتقادات و آموزهای دین اسلام کاملترین و صحیحترین آموزهها هستند. پس باید ریشههای این تضاد را شناخت و آنها را از بین برد بعضی از این ریشهها عبارتاند از:
جهل و ناآگاهی نسبت به دستورات زندگی ساز اسلام و فلسفه و آثار آنها: طبیعی است که هر چه معرفت و شناخت بیشتر باشد، علاقهمندی و پایبندی بیشتر است، و بر همین اساس یکی از دستورات مؤکد
اسلام فرمان به کسب
علم و دانش در تمام مراحل زندگی است و ایمان اینان نیز با ارزشتر تلقی شده است، ولی با کمال تاسف باید اعتراف کرد که اکثر مدعیان اسلام و ایمان، اطلاعات کافی از دستورات و احکام اسلام ندارند که همین امر باعث فاصله گرفتن کردار آنها از اسلام میشود.
از نظر اسلام ایمان دارای مراتبی است که از ضعیفترین درجات یعنی ایمان به زبان شروع میشود تا به نقطه اوج خود یعنی یقین به باورهای دینی میرسد.
امام جعفر صادق (علیهالسّلام) میفرماید:«عَنْ اَبِی عَمْرٍو الزُّبَیْرِیِّ عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیهالسّلام) قَالَ بِالزِّیَادَةِ فِی الْاِیمَانِ تَفَاضَلَ الْمُؤْمِنُونَ بِالدَّرَجَاتِ عِنْدَ اللَّهِ قُلْتُ وَ اِنَّ لِلْاِیمَانِ دَرَجَاتٍ وَ مَنَازِلَ یَتَفَاضَلُ بِهَا الْمُؤْمِنُونَ عِنْدَ اللَّهِ فَقَالَ نَعَمْ قُلْتُ صِفْ لِی ذَلِکَ رَحِمَکَ اللَّهُ حَتَّی اَفْهَمَهُ قَالَ مَا فَضَّلَ اللَّهُ بِهِ اَوْلِیَاءَهُ بَعْضَهُمْ عَلَی بَعْضٍ فَقَالَ تِلْکَ الرُّسُلُ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلی بَعْضٍ مِنْهُمْ مَنْ کَلَّمَ اللَّهُ وَ رَفَعَ بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ الْآیَةَ وَ قَالَ وَ لَقَدْ فَضَّلْنا بَعْضَ النَّبِیِّینَ عَلی بَعْضٍ وَ قَالَ انْظُرْ کَیْفَ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلی بَعْضٍ وَ لَلْآخِرَةُ اَکْبَرُ دَرَجاتٍ وَ قَالَ هُمْ دَرَجاتٌ عِنْدَ اللَّهِ فَهَذَا ذِکْرُ دَرَجَاتِ الْاِیمَانِ وَ مَنَازِلِهِ عِنْدَ اللَّهِ؛
با زیاد شدن میزان ایمان، درجات مؤمنان نزد خداوند برتری مییابد...»
«عَنْ اَبِی بَصِیرٍ عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیهالسّلام) قَالَ لَا نَقُولُ درجة(الدَّرَجَةُ) وَاحِدَةٌ اِنَّ اللَّهَ یَقُولُ دَرَجَاتٌ بَعْضُهَا فَوْقَ بَعْضٍ اِنَّمَا تَفَاضَلَ الْقَوْمُ بِالْاَعْمَالِ.»
هرگاه انسان در اعتقادات خود به درجه یقین کامل رسید، دیگر بین قول و عمل او تضادی نخواهد بود. اساساً هدف دین و انبیای این بوده تا با تقویت روح ایمان در انسانها فاصله بین اعمال و معتقدات آنان کم گردد و کم کردن چنین فاصلهای نیاز به سعی و تلاش فراوان، و مبارزه با تمایلات شهوانی و حیوانی دارد. این گر چه عملی سخت و مشکل است، اما ممکن است و غیر از معصوم (علیهالسّلام) هم انسانهای زیادی به این درجه رسیده و این تضادها را برطرف کردهاند.
همانطور که بیان شد انسان یک موجود چند بعدی است که هر یک دارای تمایلات و جاذبههایی هستند که دائم با هم در نبرد و مبارزهاند. اگر انسان تمایلات و غرایز نفسانی خود را کنترل نکرده باشد، در عمل به آموزههای دینی که غالبا سختیها و مشقتهایی را به همراه دارند، دچار مشکل میشود.
بعضی از اقوام و ملتها دارای تعصبات و آداب و رسوم غلط و حساسیتهای بیموردی هستند که هیچ پشتوانه عقلانی ندارد، بلکه آن را از نیاکان خود به
ارث بردهاند و متاسفانه آن را معیار عمل خود در زندگی قرار میدهند؛ مثل چشم هم چشمی و...و همین امر با عث فاصله گرفتن آنها از احکام نورانی اسلام میشود. اسلام شدیدا با چنین تعصباتی مبارزه کرده است. اما متاسفانه هنوز ریشههایی از این تعصبات در زمینههای مختلف زندگی بعضی از افراد به چشم میخورد.
انسان موجودی اجتماعی است (صرف نظر از افرادی که آن چنان از روح بلندی برخوردارند که محیط را تحت تاثیر خود قرار میدهند)، غالب افراد تحت تاثیر محیط قرار میگیرند و از آنجایی که وضعیت اکثر محیطها هنوز مطلوب نیست تاثیرات نامطلوبی روی افراد میگذارد. به ویژه با توجه به گسترش وسائل ارتباط جمعی؛ مانند: رادیو، تلویزیون، ماهواره، اینترنت، و غیره که جهان را به دهکدهای تبدیل نموده است. مقصود این است که گرچه گسترش ارتباطات، یک ضرورت اجتناب ناپذیر است و باید برای فراگیر شدن آن تلاش کرد، اما نباید از تاثیرات نامطلوب این عوامل بر فرهنگ جامعه غافل ماند و برای مهار کردن سموم و آلودگیها منتشره در این فضا کاری نکرد.
اینها بعضی از ریشههای تضاد بود که در این مجال بیان شد و اذعان داریم که این بحث تحقیق بیشتری را میطلبد که امید است در فرصت دیگر به آن بپردازیم.
به هر حال حسن ختام گفتار ما این است که برای هماهنگ شدن اعمال و کردار مسلمانان با اعتقادات و آموزههای مکتبی، باید اولاً: ریشههای تضاد و فاصله را شناخت و ثانیاً: برای از بین بردن آنها اقدام کرد.
پایگاه اسلام کوئست، برگرفته از مقاله «تضاد رفتاری برخی مسلمانان»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۸/۱۷.