صفات قرآن
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: اوصاف قرآن.
پرسش: قرآن چه اوصافی را برای خود برشمرده است و چرا بدین اوصاف خود را توصیف و تعریف نموده است؟
پاسخ:
مفسران و دانشمندان علوم قرآن در باب تعداد عنوانهایی که در قرآن آمده و این
کتاب را توصیف میکنند و بیشتر با تعبیر اسامی قرآن از این عنوانها یاد میکنند، آرای مختلفی دارند. برخی شمار آنها را بیش از نود عنوان دانستهاند.
و جمعی دیگر عنوانهای زیادی را یادآور شدهاند.
در
قرآن مجید بیش از چهل عنوان مستقل به این کتاب گرانمایه اطلاق شده مقصود از عناوین مستقل واژههایی هستند که بهخودی خود و بدون آنکه صفت واژهی دیگری قرار گیرند، بر قرآن اطلاق شده است:
کتاب در کاربرد رایج آن به معنای نوشتن و نیز نوشته به کار میرود و منظور
خداوند از واژهی کتاب در مورد قرآن، معنای اخیر (نوشته) است.
دلیل اطلاق آن بر قرآن را بعضی به اعتبار اینکه شأن
قرآن بهونهای است که نوشتنی است، و یا اینکه در «لوح محفوظ» نوشته شده است، دانستهاند و برخی به اعتبار معنای اصلی کتاب که به معنای گردآوردن است، و در قرآن نیز چون انواع داستانها و نشانهها و احکام به طرق ویژهای گرد آمده است، به این اعتبار دانستهاند.
(بینه، ۲)
صحف جمع صحیفه است، منظور از صحیفه، الواحی نورانی و غیر مادی است که مفاد
وحی بر آن ثبت است، و قرآن کریم چنین میباشد.
(کهف، ۶) و (زمر، ۲۳)
«
حدیث» در هنگامی که در مورد قرآن به کار میرود، به معنی «
سخن» و «احسن الحدیث» به معنی «بهترین سخن» است.
(مؤمنون، ۶۸)
«قول» به معنی روشن است.
(بقره، ۷۵) و (کهف، ۲۷)
معنای این دو صفت یا
اسم نیز، روشن است.
(بقره، ۱۸۵)
«قرآن» در لغت به معنای «خواندنی» است. این واژه در آغاز بهصورت وصف در مورد این کتاب آسمانی به کار رفته، ولی تدریجاً جنبهی عَلَمیت پیدا کرده است. ظاهراً در اطلاق کلمهی «قرآن» بر این کتاب، عنایتی جز اینکه الفاظی است خواندنی، منظور نیست.
(شعراء، ۱۹۲) و (شعراء، ۱۱۴)
«تنزیل» و «منزّل» به معنی «نازل شده» است؛ و این وصف به دلیل این است که قرآن از طرف خداوند متعال بر
قلب پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله نازل شده، و در واقع از مقام
علم الاهی به مرحلهی الفاظ و مفاهیم بشری تنزل یافته است.
(آلعمران، ۵۸)
آیات جمع آیه، به معنای نشانه و علامت روشن و گویاست؛ و آیات الهی اموری هستندکه به وجود آفریدگار، قدرت،
حکمت، عظمت و سایر صفات علیای او گواهی میدهند؛ و ازاینرو در مورد همهی آفریدگان، قابل استعمال است؛ و
قرآن کریم نیز یکی از نشانههای عظیم الهی است و به لحاظ قطعات و جملاتش، «آیات الله» بهصورت جمع بر آن اطلاق شده است.
(بقره، ۲۶)، (حاقه، ۵۱) و (زمر، ۳۲)
یکی از مواردی که
حق به کار برده میشود، در معنای کلام یا اعتقاد و یا ادعای مطابق با واقع و (تقریباً مترادف با صدق) به کار میرود.
استعمال حق در مورد قرآن، یا به لحاظ حقایقی است که از آنها حکایت میکند؛ و یا به لحاظ درست بودن ادعایش که از طرف
خدا نازل شده است.
(بقره، ۱۲۰)
قرآن مصداقی از
علم و یا سبب حصول علم میباشد.
(نسا، ۱۷۳)
«برهان» یعنی دلیل روشنی که جای شک و شبههای باقی نگذارد.
(آلعمران، ۱۳۸)، (نمل، ۸۹)، (انعام، ۱۵۷) و (بقره، ۱۸۵)
«بیان» به معنای واضح و روشن شدن است و به معنای روشن کردن و روشنکننده نیز استعمال میشود.
«تبیان» یعنی روشن کردن، «بینه» یعنی روشن کننده. اطلاق بیان و تبیان بر قرآن بدین لحاظ است که این کتاب همهی حقایقی را که لازم است، بشر از آنها آگاه باشد؛ و بدون آگاهی از آنها نمیتواند راه
سعادت را بپیماید، روشن کرده است.
(ابراهیم، ۵۲) و (قمر، ۵)
کلمهی «بلاغ» به معنای «ابلاغ» یعنی رساندن پیام بهطور کامل و رسا و یا به معنای «کفایت» استعمال میشود. و مقصود از بالغه در آیه «حکمة بالغة فما تغن النذر» (قمر، ۵) که صفت حکمت قرار گرفته، یا به لحاظ بیان رسای قرآن است که در ادای مطالب به گویاترین بیان، معارف خود را بیان میکند، و یا به لحاظ محتوای آن است که در نهایت صواب و درستی میباشد.
(بقره، ۱۲۹) و (رعد، ۳۷)
برای حکم در
آیه مورد نظر دو معنای متفاوت ذکر شده است:
نخست آنکه حکم به معنای دستورالعمل قطعی و
قضاوت مخصوص امور مورد اختلاف باشد، و به لحاظ آنکه قرآن مجید مشتمل بر احکام الزامی است؛ و بین مردم ـ بهویژه در امور مورد اختلاف ـ قضاوت میکند،
حکم نامیده شده است.
دوم آنکه حکم به معنای حکمت باشد و بر قرآن به خاطر اشتمال بر معارف الهی و روشنکننده «حکم» اطلاق شده است.
(فرقان، ۱)، (انعام، ۱۱۴) و (یونس، ۳۷)
ماده (فرق و فصل) به معنای جدا کردن و تمیز دادن است، و «فرقان» مصدر یا اسم مصدر است و در دلالت بر این معنی رساتر است.
(نساء، ۱۷۴)
ظاهراً اطلاق «نور» بر قرآن به این لحاظ است که راه سعادت
انسان را روشن میکند، و او را از حقایق هستی آگاه میسازد. و ممکن است به لحاظ حقیقت متعالیهی آن باشد که از سرچشمهی بینهایت
نور یعنی خدای متعال صادر شده است.
(انعام، ۱۰۴)
«بصائر» جمع بصیرت به معنای بینش است؛ و بر چیزهایی که موجب بینش
عقل و دل میشود. مانند دلیل و پند اطلاق میگردد. آیات قرآن به انسان امکان میدهد که راه راست را ببیند، و چشم دل را بینا میسازد.
(جاثیه، ۱۱)
این وصف خصوصیت راهنما بودن قرآن در سیر انسان به
هدف نهاییاش یعنی قرب به خدا را میرساند.
(حجر، ۶)، (انعام، ۹۰) و (طه، ۳)
ذکر به معنای یاد کردن و به یاد داشتن است؛ و همچنین بر چیزی که موجب یادآوری و
عبرت و پند گرفتن شود، نیز اطلاق میگردد. (ذکری و تذکره) نیز از همین ماده و به معنای یادبود و یادآوری است. اطلاق
ذکر بر قرآن یا به این مناسبت است که مردم را به
یاد خدا، یا همهی آنچه را که باید به یادداشت، میاندازد. و یا به لحاظ یادآوری و نقل داستان پیشینیان و مواعظ و اندرزهای آنان است.
(آلعمران، ۱۳۸)
موعظه در حقیقت عبارت است از چیزی که موجب رقت و نرمی دل میشود، آن را بهسوی خدا و پذیرفتن حق مایل ساخته، از سرکشی و عصیان باز میدارد.
(فصلت، ۴)، (احقاف، ۱۲) و ( مرسلات، ۶)
«بشری» به معنای مژده و خبر شادیبخش است، و آورندهی آن را «بشیر» گویند.
«انذار» خبر دادن از چیز ترسآوری است که بتوان از آن تحفظ و خودنگهداری کرد.
«نذیر» به معنای «
انذار» و نیز به معنای «منذر» (بیمدهنده) استعمال میشود.
«نُذر» نیز مصدر و به معنای «انذار » است. اطلاق «بشیر» و «نذیر» بر قرآن به این لحاظ است که مشتمل بر خبرهای شادکننده، و خبرهای ترسآور است.
«عذر» مصدر است و به معنی «عذر آوردن» و «معذور داشتن» آمده است. مقصود از اطلاق «عذر» بر قرآن آن است که خداوند با فرو فرستادن قرآن اتمام
حجت میکند. یا برای بندگان با
ایمان خویش عذری قرار داده که با
عمل به آن در پیشگاه خداوند معذور خواهند بود.
(یونس، ۵۷)
اطلاق «
شفا» بر قرآن مجید به لحاظ درمان کردن بیماریهای معنوی انسان میباشد.
۱. جلالالدین السیوطی، الاتقان فی علوم القرآن.
۲. بدرالدین، البرهان فی علوم القرآن.
۳. محمدتقی مصباح یزدی، قرآنشناسی.
۴. محمد بن عبدالرحیم النهاوندی نفحات الرحمان فی تفسیر القرآن، تبیین الفرقان، تهران:مطبعة علمی.
سایت اندیشه قم.