فلسفه عصمت
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: گناه، اشتباه،
عصمت.
پرسش: راز مصونیت انبیاء و اوصیای آنها از
گناه و اشتباه چیست؟
در بارۀ فلسفۀ عصمت و راز مصونیت انبیاء و اوصیای آنان از گناه و اشتباه، چند نظریّه وجود دارد که آنها را به طور اجمال، نقد و بررسی مینماییم:
برخی از بزرگان معاصر، عامل پیدایش عصمت را «علم به مفاسد گناه» میدانند؛ البتّه نه هر علمی را؛ بلکه علمی که لوازم و آثار گناه را بهطور دقیق برای انسان مجسّم کند. در این صورت، انسان در عین این که کاملاً آزاد است، با توجّه به شناخت دقیق و روشنی که از مفاسد گناه دارد، نه تنها گناه نمیکند، بلکه گناه کردن برای او به صورت یک
محال عادی (محال، گاهی عقلی و گاهی عادی است. در
محال عقلی، تحقّق شیء از نظر عقل به هیچ وجه امکان ندارد، مثل
جمع نقیضین، ولی در محال عادی، تحقّق شیء از نظر عقل، امکان دارد، هر چند عادتاً ممتنع است، مثل راه رفتن
انسان بر روی آب.) در میآید:
عصمت و مصونیت از گناه، از شئون و لوازم علم به مفاسد گناه است. البتّه این مطلب نه به این معناست که هر نوع علم به لوازم گناه، پدید آورندۀ مصونیت و
عصمت است؛ بلکه باید واقع نمایی علم، بهاندازهای قوی و نیرومند باشد که لوازم و آثار گناه را آنچنان در نظر انسان، مجسّم و روشن سازد که انسان، لوازم کارهای خود را با دیدۀ دل، موجود و محقّق ببیند. در این موقع، صدور گناه از وی به صورت یک محال عادی در میآید.
سخن فوق، نگاشتۀ یکی از نویسندگان معاصر در بارۀ فلسفه و راز عصمت است.
به این نظریّه، دو ایراد میتوان گرفت:
۱. در مورد اعمال ارادی انسان،
علم، تنها واقعیتها را آنگونه که هست، نشان میدهد، در حالی که تحقّق یک عمل ارادی یا عدم تحقّق آن، به وسیلۀ
اراده انجام میپذیرد، نه علم. به عبارت دیگر، علم، مفاسد گناه و آلودگی را کشف میکند و انسان با وجود میل شدیدی که بر حسب غرایز به انجام محرّمات دارد، گاه دارای ارادۀ نیرومندی است که مانع از انجام گناه میگردد و گاه در نتیجۀ ضعف اراده، تسلیم تمایلات سرکش میشود و با توجّه کامل به پیامدهای خطرناک گناه، مرتکب آن میشود. به سخن روشنتر، علم، چراغ است و تمایلات سرکش، راهزن و اراده، نگهبان. به هراندازهای که این نگهبان قوی باشد، میتواند با استمداد از پرتو نور علم، از تجاوز تمایلات و هوسها پیشگیری کند و تنها وجود چراغ و تجسّم مفاسد، برای پیشگیری قطعی از آلودگی کافی نیست.
۲. اگر فلسفۀ عصمت، علم به مفاسد باشد، جای این پرسش همچنان باقی است که «این علم خاص که آن قدر نیرومند است که صدور گناه را از شخص معصوم بهصورت یک محال عادی در میآورد، از کجا برای معصوم پیدا شده است؟»؛ زیرا تا منشأ این علم پیدا نشود، راز عصمت گشوده نمیشود.
اگر پاسخ داده شود که: «شخص معصوم با طیّ مراحلی به این علم میرسد»، باید برای بهدست آوردن فلسفۀ عصمت، به بررسی آن مقدّمات پرداخت، و اگر گفته شود که: «این علم، موهبتی الهی است»، نتیجه اش این میشود که عصمت، فضیلتی اختیاری نیست؛ زیرا هر کس این علم را داشته باشد، معصوم میشود، وگر نه خیر. پس به این باز میگردد که خداوند، افراد خاصّی را با ملکۀ عصمت و گروهی را بدون آن، آفریده است (!)
علاوه بر این، همان طور که نویسندۀ مزبور نیز یادآور شده، این توجیه تنها در مورد عصمت از گناه است. بنا بر این، فلسفه و راز مصونیت انبیا و امامان از اشتباه، حل نشده باقی میماند.
نظریّۀ دیگری که در زمینۀ فلسفۀ عصمت داده شده، این است که کمالات معنوی و روحی معصومان، موجب پیدایش ملکۀ عصمت گشته است:
پیامبران از نظر روحی و معنوی، از نیروی
ایمان فوق العاده و علم و دانش سرشار بهرهمند بودند و بیش از هر چیز، این دو عامل روحی بود که عوامل گناه و انحراف را در وجود آنها محکوم نموده بود.... در این جا این سؤال باقی میماند که: این حالات روحی که سرچشمۀ معصوم بودن است، از کجا و چگونه در وجود پیامبران پیدا میشد؟ پیدایش این کمالات، معلول چند عامل عمده و اساسی بوده است:
خاندانهایی که پیامبران در آن متولّد میشدند، عموماً خاندانهای پاک و اصیلی بودند که با گذشت زمان، کمالات و فضائل روحی برجستهای در آنها جمع گردیده و نسل به نسل به حکم
وراثت، در این خاندانها جریان داشته است.
انتقال فضائل و کمالات روحی از راه
تربیت.
علم
روانشناسی و
زیستشناسی در تحقیق علل شخصیت روحی افراد، غیر از وراثت و تربیت، به یک سلسله علل ناشناخته معتقد شده است که این علل، گاهی تاثیر خاصّی در ذرّات
نطف تشکیل دهندۀ افراد (ژنها) میگذارد و موجب بسیاری از حالات و نیروهای فوقالعادۀ روحی در آنها میگردد....
به این ترتیب با دست به دست دادن عوامل متعدّد، شخص معصوم، از آلودگی گناه و انحراف، مصون میماند.
به نظر میرسد که این نظریّه نیز برای کشف ریشۀ عصمت، ناتمام است؛ زیرا عامل اوّل و دوم در مورد پیامبرانی مانند
آدم (علیهالسلام)، وجود ندارد و عامل سوم نیز قابل اثبات نیست. بعلاوه، استناد «عصمت» به جهش در «ژنها»، خالی از اشکال، بلکه شگفتی نیست. بنا بر این، فقط عامل چهارم میماند و نتیجه این میشود که عنایت خاصّ خدا به شخص معصوم، موجب عصمت او شده است. در این جا باز این پرسش پیش میآید که: چرا خداوند، این عنایت را به دیگران نکرد تا آنها هم دارای مقام عصمت باشند؟
سومین نظریّه در بارۀ عصمت ـکه ضمن نظریّۀ دوم هم آمدـ، آن است که عصمت، موهبتی الهی است که خداوند حکیم، آن را با
توفیق و
لطف و عنایت خویش، به شخص شایسته میدهد و در نتیجه، وی دارای مقام عصمت میگردد. این نظریّه، عقیدۀ دانشمندان بزرگی همچون
شیخ مفید،
سید مرتضی و کلّیۀ کسانی است که حقیقت عصمت را به «توفیق و لطف خدا» تفسیر میکنند.
در توجیه این که چرا خداوند متعال، این توفیق را در اختیار افراد معدودی قرار میدهد،
علّامه حلّی در کتاب
کشف المراد میفرماید:
موجبات این لطف، چهار چیز است:
۱. شخص معصوم از نظر جسمانی و روانی، دارای امتیازات خاصّی است که موجب میشود در او ملکۀ اجتناب از
گناه به وجود آید.
۲. برای شخص معصوم، آگاهی به مفاسد گناهان و ارزش اطاعت از خدای متعال، حاصل میشود.
۳. علوم مذکور با تکرار
وحی و یا
الهام، تأیید میگردد و در نتیجه، مفاسد گناهان، محسوس و وجدانی میشود.
۴. شخص معصوم، نه تنها بر واجبات، بلکه بر ترک اموری که
مستحب و راجح است، مؤاخذه میشود، بهطوری که حس میکند به هیچ وجه اهمال در مورد او وجود ندارد؛ بلکه در کارهای غیر واجب نیز شدیداً مورد مؤاخذه واقع میشود.
هنگامی که امور مذکور در شخصی جمع شد، او دارای مقام عصمت میگردد.
با در نظر گرفتن مطالب گذشته، روشن میشود که در دو نظریّۀ سابق، بویژه نظریّۀ دوم، از نظریّۀ سوم ـکه مربوط به متکلّمان قدیم استـ، استفاده شده و در قالب اصطلاحاتی به روزتر، به شکل یاد شده، در آمده است.
بر اساس آنچه در نقد نظریّۀ اوّل و دوم، توضیح داده شد، این نظریّه نیز نمیتواند فلسفۀ عصمت را بیان نموده، راز مصونیت انبیا از گناه و اشتباه را بگشاید و معلوم کند که چرا عصمت در انحصار افرادی معدود است؛ زیرا طبق این نظریّه، امور چهارگانۀ یاد شده، در هر کس باشد، دارای مقام عصمت میشود.
نگارنده (آیت الله ریشهری)، این نظریّه را برای اوّلین بار از روایات اسلامی استنباط و استخراج کرده و بر این عقیده است که تنها این نظریّه میتواند بیانگر فلسفۀ عصمت باشد و راز مصونیت انبیا را بگشاید. چه خوب بود که نویسندگان و علمای ما، راز عصمت را از خود معصومان (علیهمالسّلام) میپرسیدند و آن را در گفتههای خودشان جستجو میکردند.
بر اساس این نظریّه، عصمت، پدیدهای کاملاً ارادی و اختیاری است و ارادۀ انسان در پیدایش این ویژگی، نقشی تعیین کننده دارد. از این رو، عصمت، در انحصار افرادی معدود نیست؛ بلکه همۀ انسانها میتوانند این ویژگی را در خود ایجاد کنند.
توضیح، این که: بررسی دقیق متون اسلامی و روایاتی که دربارۀ پیدایش ملکۀ «عصمت» در انسان، از
امامان معصوم (علیهمالسّلام) رسیدهاند، ما را به این نتیجه میرساند که انسان، همانطور که میتواند با بهکار بردن واکسنهایی ویژه، از پیدایش بیماریهای گوناگون جسمی، پیشگیری و خود را از ابتلا به آن بیماریها حفظ نماید، میتواند تحت شرایطی خاص و انجام اعمالی ویژه، از آلودگیهای معنوی و ابتلای روانی به بیماری گناه، پیشگیری نماید و مصونیت پیدا کند.
حدیثنت، برگرفته از مقاله «فلسفه عصمت» تاریخ بازیابی ۱۳۹۶/۳/۸.